گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 10
شماره 17 - آذر و دي 1378








درمحضر دوست
اسماعیل شفعی سروستانی فرارسیدن نیمه شعبان، سالروز میلاد حجت حق، مولانا امام المهدي، صلواتاللهعلیه، را به همه منتظران
مؤسسه » ومشتاقان دیدار جمالش تبریک میگوئیم. این شماره از مجله درحالی تقدیم میگردد که سه سال از عمر فعالیتهاي
میگذرد.و در گوشه گوشه این وطن بزرگ اسلامی در کنار مجلسهاي جشن و نقل و شیرینی مردان و زنانی « فرهنگی موعود
بیواهمه ازهر اتهام و انگی بنام آن عزیز گرامی مشغول به فعالیت فرهنگی و علمیاند تا شاید جشن میلاد عمري به درازايهمه سال
تا رسیدن به این نقطه راه « موعود » پیدا کند و معرفت درباه امام عصر، علیهالسلام، میان همه مردم و بویژه جوانان گسترده شود و
تا یار که را خواهد و میلش به که » . پرفراز و نشیبی را پشت?سر نهاد و قطعا نیل به نقطه مطلوب، تلاش بیش از این?را میطلبد
مگر امام » : میگفتند ،« لازم است میدان نشر آثار فرهنگی درباره آخرین حجت حق گسترده شود » : آن روز که میگفتیم « باشد
براي در امان نگه داشتن جوانان از تبعات سوء » : زمان، علیهالسلام، هم مجله میخواهد؟ هرچه لازم بوده گفته شده . وقتی میگفتیم
میگفتند: ،« فرهنگ بیگانه و خارج ساختن آنان از انفعال?میتوان با تمسک به فرهنگ مهدوي در آنها مصونیت طبیعی ایجاد کرد
از موضوع انتظار و فلسفه تاریخ » : وقتی میگفتیم .« در عصر کامپیوتر و پایان?قرن بیستم این حرفها به گوش کسی فرو نمیرود »
شیعه استراتژي و آرمانی براي طرحهاي کلان فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادي بسازید تا سفینه انقلاب اسلامی در
طرحهاي توسعه » : میگفتند ،« سنت گرایی و مدرنیته شود » مداري بالاتر قادر به خروج از بن بست?بحثهاي بیپایه و وارداتی
وقتی گیوهها را کشیده و شال بر کمر سفت کردیم و دست در کار نشریه آوردیم و اولین ? .« اقتصادي، سیاسی وفرهنگی ما را بس
شمارههاي آن را بههمراه نامه براي بیش از 200 حوزه علیمه، 1000 کانون فرهنگی مستقر در مساجد، 300 مرکز فرهنگی،
400 کتابخانه بزرگ، صدها نویسنده، صدها عالم روحانی، دفاتر نمایندگی ولی فقیه مستقر در دانشگاههاي کشور،ائمه جماعات
شهرها و بلاد، دفاتر نشریات مذهبی و فرهنگی، روابط عمومی همه وزارتخانهها و... فرستادیم و ازهمه آنان براي همراهی و
مساعدت در طی این مسیر، آن هم، در عصر غیبت دعوت به عمل آوردیم ;بجز تعدادمعدودي (کمتر از عدد انگشتان دست) که
درکنار اینهمه هزینه و آنهمه نشریه که » : دست فراپیش آوردند و دست مریزادي گفتند ;همراهی پیدا نشد. وقتی درخواست کردیم
مستقیم و غیر مستقیم وارد مدارس ومساجد میشود، جائی نیز براي تنها نشریهاي که ذاکر نام امام عصر، علیهالسلام، است?باز
کنید ;دریغ کردند و باتعارف بهانهاي آوردند و حتی گاه اعلام داشتند صفحات مجله را به مطالب و موارد دلخواه ما اختصاص
دهید تا... طی سالهاي اخیر دست?اندرکاران امور فرهنگی و اجتماعی راههاي مختلفی را براي حل معضلات مردم وبویژه جوانان
تجربه کردهاند که در بسیاري از موارد، دانسته یا ندانسته، سردرپی طرحهاي بیگانه بافرهنگ?اسلامی داشتهاند. درآستانه جشن
میلاد امام عصر، علیهالسلام، بر خود فرض میدانیم که اعلام کنیم: به اتکاءفرهنگ مهدوي (البته بدور از غوغاي نام و نان و جنجال
صفحه 7 از 49
تبلیغاتی و سور و سات و شیرینی) میتوان برايبسیاري از معضلات فرهنگی و مدنی جوامع اسلامی و بویژه جوانان و نوجوانان،
راهحلهاي مناسب، مؤثر وکارآمد جست. بیآنکه ناگزیر به تجربه راهی شویم که یکبار غرب بتمامی آن را پیموده است. اینک
به اتکا همان باور، با نشر کتاب، مجلات موعود و موعود جوان، نرم?افزارهايصوتی و تصویري، انجام « مؤسسه فرهنگی موعود »
تحقیقات مبنایی و میدانی همه خدمات خود را تقدیم مولانا امام المهدي، عجل?اللهتعالیفرجهالشریف، مینماید و خداي را شاکر
است که بیش از هشتاد و پنج درصد مطالب همه مجلات موعود وموعود جوان را از طریق نیروهاي پژوهشی خود تهیه و عرضه
مینماید. امید است گفتگو درباره حضرت و ذکر نام بلندش فراتر از نیمه شعبان و در همه ایام سال مددرسان جامعهاسلامی و امت
بزرگوار پیرو اهل بیت، علیهمالسلام، باشد. ان شاءالله سردبیر
تکلیف عاشقان- 7
از دیگر مواردي که به عنوان تکلیف (عاطفی و اخلاقی) منتظران و دوستداران امام عصر، علیه?السلام، در زمان غیبت،برآن تاکید
گردیده است صدقه دادن براي حفظ و سلامتی آن وجود مقدس و مبارك است. انگیزه انسان در صدقه دادن براي خود و
عزیزانش، بی تردید از محبت و دوستی او نسبت?به آنان سرچشمه می?گیردو هرچه این دوستی بیشتر باشد، اعمال عاطفی او
نسبت?به آن عزیز از جمله صدقه دادن نیز، فزونتر خواهد بود. اکنون تو خود بیندیش در این زمان چه کس براي ما عزیزتر است؟
ایمان » : جز مولا و سرورمان، امام عصر، حضرت صاحب?زمان؟ از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله روایت?شده که فرمود
و چگونه چنین نباشد و ? .« نیاورده احدي از شما تا آن گاه که من و اهل بیتم نزد او از جان و فرزند وي و تمامی مردم محبوتر باشم
حال آن که همه نعمتهاي ظاهري و باطنی مانند اصل وجود من و تو، زندگی، دین، عقل، صحت?و عافیت و دیگر نعمتها همه از
پرتو وجود مقدس امام زمان و عنایت اوست. وجود عزیزان و نزدیکان من و تو نیز که براي?سلامتی آنان صدقه می?دهیم، آن هم
به برکت وجود مقدس آن یگانه عزیز دوران است. پس هم ایمان آدمی اقتضا می?کند و هم محبت او که به یاد مولا و امام زمانش
صدقه دهد ;حتی بر آنان هم که براي خودو عزیزانشان صدقه می?دهند سزاوار است که ابتدا براي آن حضرت صدقه دهند ;زیرا
وجود و سلامتی آنان نیز از عنایت?آن عزیز و به طفیل وجود و سلامتی حضرتش تامین می?گردد. و اما حال آنان که همواره
آتش محبت و عشق نسبت?به مولایشان در دل شعله ور دارند و جز آن وجود مقدس کسی?را لایق هستی و سزاوار عافیت و
تندرستی نمی?دانند، به خوبی روشن است. انگیزه آنان نه ثواب صدقه است، و نه حتی?حفظ عزیزان خویش در پرتو سلامتی
مولایشان ;بل فقط و فقط براي او صدقه می?دهند و بس ;و تو تردید مکن که عنایت وگوشه چشمی از آن سرور کائنات، هماره
از علی?اکبر صدرالاسلام ? « پیوند معنوي با ساحت قدس مهدوي » با استفاده از کتاب × . به سوي اینان و عزیزانشان سرازیر است
همدانی
عصر امام خمینی،- 2
قسمت دوم میر احمدرضا حاجتی اشاره: در قسمت اول مقاله حاضر،نویسنده با اشاره به جمله?اي از مقام?معظم رهبري که
به?بیان ویژگیهاي عصري که امام?خمینی، قدس سره، آغازگر آن بود، « امام کبیرما عصر جدیدي را آغاز کردند » : می?فرماید
پرداختند. عصري که دین و دینداري?در آن تجلی دوباره می?یابد و جهانیان?بار دیگر متوجه ارزشهاي نهفته درتعالیم دینی
می?گردد. نویسنده پس از نقل اظهارنظرهاي تنی چند از اندیشمندان جهان?در مورد دین گرایی در عصر جدیدبراي نشان دادن و
رویکزد دینی،مذهبی و معنوي بشر معاصر به?بررسی اخبار، اطلاعات و گزارشهایی?می?پردازد که در رسانه?هاي خبري?جهان
انعکاس یافته است. غرب و رویکرد دوباره به دین نشریه آمریکایی واشنگتن تایمز بااشاره به رخداد مهم رویکرد دوباره?بشر به
صفحه 8 از 49
دین می?نویسد: جریان بازگشت ملتها به دین?باوري همانند یک سیل خروشان به?راه افتاده است. این نشریه در ادامه تحلیل
( خوداضافه می?کند: این تصور که سکولاریسم همه?جهان را در برمی?گیرد و عالم?گیرخواهد شد به پایان رسیده است. ( 1
آینده این پدیده مهم و جریان?مبارك آنچنان پرفروغ و روشن است?که بسیاري از تحلیلگران، قرن بیست ویکم را قرن بسط نفوذ
فوق?العاده مذهب?در ابعاد مختلف زندگی بشر می?دانند ( 2) و در حقیقت گستره شعاع پیامهاي دینی?و معنوي حضرت امام
خمینی می?رودتا عرصه?هاي مختلف زندگی بشر قرن? 21 را تحت تصرف خود درآورد. الوین تافلر، از چهره?هاي?سرشناس
تحلیل رویدادهاي حال وآینده دنیاي غرب در کتاب تغییر ماهیت?قدرت می?نویسد (نقل به مضمون): اینکه کدام کشور بر جهان
قرن 21 مسلط خواهد شد. سؤالی هیجانی است?اما در واقع طرح این سؤال اساسااشتباه است، زیرا بزرگترین تحول?امروز جهان
ظهور پدیده?اي جدید یعنی?نیرو و قدرتی ماوراي دولتهاي ملی?است. تافلر به عنوان نمونه?اي از این نیروو قدرت ماوراي دولتها
به امام خمینی،قدس?سره، اشاره می?کند که وانست?بااستفاده از نیروي مذهب بخش قابل?توجهی از قدرتی را که مدتها
درانحصار دولتهاي ملی بود، تحت اختیارخود بگیرد. او می?گوید: آیۀ?الله خمینی [قدس?سره] فتواي?قتل سلمان رشدي را صادر
کرد درواقع براي حکومتهاي دنیا پیامی?تاریخی فرستاد اما بسیاري در جهان?مضمون آن را به اشتباه دریافت?کردند و مضمون
واقعی پیام آیۀ?الله?خمینی [قدس?سره] چیزي نبود مگررسیدن عصر جدیدي از حاکمیت?جهانی. تافلر می?گوید: این نکته بسیار
اساسی است که?غربیها باید آن را بررسی و با دقت?مورد نظر قرار دهند زیرا حرکت?آیۀ?الله [امام] خمینی همان حرکت?مکتب
قرن بیستم را نشان می?دهد که?آن حرکت?یک نظام جهانی رانشانه?گیري نموده است و به نظرمی?رسد که قلمرو و
اندیشه?هاي?بشري در ادامه این حرکت، هم?جایگاههاي حکومتهاي دولتی را تغییرمی?دهد و هم اقتدار دولتهاي ملی ومحلی را
در مهار حوادث درون مرزي?در قرن 21 کاهش می?دهد. وي در انتها اضافه می?کند: بازي قدرت جهانی که در
دهه?هاي?آینده پدید خواهد آمد بدون در نظرگرفتن قدرت روزافزون اسلام، مذاهب?کاتولیک و مذاهب دیگر و یا
منازعات?جهانی و جهاد میان آنان قابل درك?نیست. ( 3) امروزه مساجد، معابد، کنیسه?ها وکلیساها در سراسر جهان پذیراي
انبوه?جمعیت مشتاق پیامهاي الهی و معنوي?شده?اند. ایستگاههاي رادیویی درایالات متحده آمریکا که برنامه?هاي?مذهبی پخش
می?نمایند میلیونهاشنونده را به خود جذب نموده?اند. ( 4) قرآن و انجیل و کتب مذهبی در صدرپرفروشترین عناوین با
شمارگان?جهانی قرار گرفته?اند. به گزارش شبکه تلویزیونی?سی.ان.ان: در سال 1995 انتشار کتابهاي?عمومی از رشد نزدیک به
%6 برخوردار بوده?اند در حالی که انتشارکتابهاي مذهبی نرخ رشدي برابر 20 %در همین مدت، داشته?اند. ( 5) تحولات مورد بحث
در زمینه?دین?گرایی تاثیرات ژرف خود را برجنبه?هاي گوناگون زندگی بشر از جمله?بر وقایع و جریانهاي سیاسی
جوامع?انسانی خصوصا جوامع غربی بیش ازپیش نمایان می?سازند. در آخرین دوره انتخابات ریاست?جمهوري آمریکا به جهت
جلب آراي?مردم از شعارهاي مذهبی بهره?برداري?گردید. ( 6) نامزدهاي پست نخست?وزیري درجریان انتخابات اخیر پارلمانی
انگلیس?به توصیف اعتقادات مذهبی خودپرداختند. ( 7) چنانکه تحولات مورد اشاره بخش?قابل توجهی از نسل جوان
کشورهاي?بیگانه با ارزشهاي دینی را تحت?تاثیرات روزافزون خود قرار داده?است: در مرداد 1376 به مناسبت?سالگردروز
جهانی جوانان کاتولیک?گردهمایی عظیمی با حضور پاپ اعظم?در پاریس برگزار شد که در آن بیش ازیک میلیون نفر به نیایش
پرداختند، دراین مراسم جوانان کاتولیک 140 کشور جهان حضور داشتند که 200 تا 300 هزار نفر آنها خارجی و در حدود 750
هزار نفر فرانسوي بودند. و در یکی از دهها مراسمی که?رسانه?هاي خبري اقدام به انعکاس آن?نمودند مجموعا 43 هزار نفر از
جوانان?آمریکایی طرفدار مسیح در شهرلس?آنجلس گرد هم آمدند و هدف از این?همایش آشنایی با ارزشهاي مذهبی
نویسنده?غربی، در گزارشی نسبتا مفصل ? ،« باربرا کانتروویتس » ( وتجدیدنظر در مورد ایمان شخصی ذکرشده بود. ( 8
که?بخشهایی از آن را در ذیل می?آوریم، باتشریح و توضیح روند روزافزون?معنویت?گرایی و توجه به پیامهاي دینی?در جامعه
صفحه 9 از 49
آمریکا می?نویسد: استودیوهاي فیلمسازي درهالیوود هم به فیلمهاي خود چاشنی عرفانی و زندگی بعد از مرگ زده?اند.کتاب
در صدرجدول کتابهاي پرفروش قرار دارد. رمان جیمز ردفیلد با « عبور از دروازه امید » جدید پاپ ژان پل دوم تحت?عنوان
دستمایه?مسایل عرفانی و معنوي و تحت?عنوان پیشگویی آسمانی در صدرجدول کتابهاي داستانی قرار گرفته?است. در عالم
8میلیون / موسیقی نیز از آلبوم?سرودهاي مذهبی که توسط راهبان?بندیکت کلیساي سانتودمینکودوسیلوس خوانده شده، تا کنون 2
نوشته کاتلین نوریسی که?در سال 1993 انتشار یافته هنوز ? « داکوتا یک جغرافیاي?معنوي » نسخه به فروش رفته است. کتاب
درفهرست کتابهاي پرفروش جاي دارد،او می?گوید تاکنون 3000 نامه ازخوانندگانی که می?خواهند تجربیات?معنوي خود را با
او در میان بگذارند،دریافت کرده است... وي در ادامه مقاله خود اضافه?می?کند: سیاستمداران [آمریکایی] اصراردارند که اجراي
مراسم عبادي درمدارس آمریکا اجباري شود آمارحضور مردم در سخنرانیها و مراسم?مذهبی چندین برابر شده است و
براي?حضور در برخی از این سخنرانیهاباید ماهها در لیست انتظار براي?ثبت?نام ماند. کانترونتیس می?افزاید: در دانشگاههایی که
دوره?ها وسخنرانیهایی درباره مباحث عرفانی?و معنوي برقرار می?شود کلاسهالبالب از دانشجو است. مؤسسه اینترفیس در
کمبریج? ماساچوست 700 دوره و کلاس در این?زمینه عرضه می?کند و امسال 20000 داوطلب براي شرکت در این
کلاسهاثبت?نام کرده?اند حال آنکه این رقم درسال گذشته از 13000 نفر تجاوزنکرده بود. پاییز امسال حدود 2000 نفر
که?معمولا نطقهاي پیچیده?اي ایراد می?کندحضور پیدا کردند و به سخنرانی اودر این باره ? « دین اورنیش » درسخنرانیهاي دکتر
که با کسب آسایش درونی?می?توان از سکته قلبی احتراز کردگوش دادند... ( 9) یکی از محققان در تشریح گوشه?اي?دیگر از
جریان معنویت?گرایی ورویکرد دینی در جهان امروز چنین?می?نویسد: هفته گذشته شبکه?هاي ماهواره?اي?تلویزیونی ترانه
معنوي را براي?نخستین بار در جهان رسانه?اي?معاصر پخش کردند که یکی ازنشانه?هاي آشکار نیازمندیهاي?معنوي و جامعه
[Puedes llegar ] معنویت?خواه پس ازانقلاب اسلامی ایران است. این ترانه شگفت معنوي که با نام?سمبلیک و نمادین
عرضه عروسکهایی است که?بخشهایی از آیات کتاب مقدس یعنی?انجیل را می?توانند تکرار کنند که?پدیده?اي نو در
گرایشهاي مذهبی?است. حجم معاملات بازرگانی کالاهاي?معنوي تنها در جامعه آمریکا از عددیکصد میلیون دلار قبل از
انقلاب?اسلامی به رقم سه میلیارد دلاري فعلی?ارتقاء پیدا کرده است. به وجود آمدن و شکل?گیري?تخصص و مهارت
نرم?افزاري نوین دربازرگانی و امور خدمات بین?المللی?تحت عنوان بازاریابی مذهبی یامعنوي، در بعضی از مراکز
ماري » آموزشی?مذهبی و سازمان کلیساها بشدت رواج?پیدا کرده است و هدفش ارتباط معنوي?با مخاطب فراوانتر است. خانم
که یک راهبه?فقیر و بی?چیز بود و جز لباس راهبگی?هیچ سرمایه دیگري نداشت، وانست?باترغیب مؤمنان کاتولیک به « انجیلیکا
مشارکت درراه?اندازي یک سیستم تلویزیونی کابلی?کاملا مذهبی و معنوي صرف یک شبکه?تلویزیونی قوي و پرقدرت با چهل
. و پنج?میلیون مخاطب به وجود آورده و به?نیازهاي معنوي تازه از طریق رسانه?تلویزیون پاسخ دهد ( 10 ) ادامه دارد پی?نوشتها: 1
2. روزنامه ابرار، به نقل از هفته?نامه?فرانسوي نورل آبرزواتور، .15/5/ روزنامه ایران، به نقل از خبرگزاري?جمهوري اسلامی، 76
.4 . 656 و 655 ،657 ،658 ، 3. تغییر ماهیت قدرت، الوین تافلر، مرکزترجمه و نشر کتاب، چاپ اول 1370 ،ص? 659 . 6/6/75
6. روزنامه .5/4/ 5. ضمیمه روزنامه اطلاعات، 75 .8/3/ روزنامه جمهوري اسلامی، به نقل ازروزنامه آمریکایی واشنگتن پست، 71
.9 . 8. نشریه اطلاع رسانی مبلغان (ضمیمه?بصائر)، آذر 76 .11/1/ صبح، شماره 35 ، مصاحبه دکترگلشنی. 7. روزنامه کیهان، 76
مقاله در جستجوي امر قدسی، مجله?مشرق، شماره دوم و سوم، ترجمه امیرقاسمی. 10 . سینا واحد، ستون فرهنگ و اندیشه،روزنامه
.23/5/ کیهان، 75
با دعاي ندبه در پگاه جمعه - 4
صفحه 10 از 49
سر ناسازگاري دارد؟! اشاره: در قمستهاي پیشین ? « معراج جسمانی » قسمت چهارم علی اکبر مهدي پور آیا دعاي ندبه با اعتقاد به
این مقاله?سند دعاي ندبه و ناقلان آن موردبررسی قرار گرفت و به برخی ازپرسشهایی که درباره این دعا مطرح?است پاسخ داده
?« معراج جسمانی » شد. در این قسمت ازمقاله، نویسنده محترم به بررسی این?پرسش می?پردازد که آیا دعاي ندبه بااعتقاد به
پیامبراکرم، صلی?الله?علیه?وآله، اسازگاراست?یا خیر؟ امیدواریم که این قسمت?از مقاله زیر نیز مورد توجه?خوانندگان عزیز قرار
گیرد. آتش عشق تو در سینه نهفتن تاکی همه شب از غم هجر تونخفتن تا کی طعنه ز اغیار تو، اي یار شنیدن تاکی روي نادیده و
اوصاف تو گفتن تا کی یکی از ضروریات عقیدتی اسلام?معراج رسول گرامی اسلام از مکه?معظمه تا مسجد اقصی و از آنجا
به?سوي آسمانها است. معراج رسول اکرم،صلی?الله?علیه?وآله، ریشه قرآنی دارد،قسمت اول این سیرشبانه در سوره?مبارکه
بیان شده است. همه مفسران، محدثان، مورخان?و متکلمان شیعه بر این عقیده ? « نجم » و قسمت دوم آن درسوره مبارکه « اسراء »
هستندکه این سفر شبانه با بدن خاکی و پیکرعنصري رسول گرامی اسلام انجام?شده است. شیخ طوسی و علامه طبرسی?تاکید
کرده?اند که همه علماي شیعه واکثر علماي عامه معتقدند که معراج?رسول اکرم، صلی?الله?علیه?وآله، دربیداري ودر کمال
صحت و اعتدال?مزاج، با بدن عنصري و پیکر خاکی?انجام یافته است. ( 1) علامه مجلسی در این رابطه?می?فرماید: باید معتقد
باشی که معراج،جسمانی بوده، رسول اکرم،صلی?الله?علیه?وآله، با بدن شریف?خود به آسمانها رفت. در این زمینه به گفتار
که?این حرفها پوچ است و !!« اگر معراج، جسمانی باشد، درافلاك خرق و التیام لازم می?آید » : فلاسفه?گوش نکن که می?گویند
به?طوري که علامه مجلسی تصریح?نموده، ? « معراج جسمانی » معراج ازضروریات دین بوده، انکارش?کفرآمیز است. ( 2) اعتقاد به
به صورت یکی از ضروریات?عقیدتی شیعه درآمده، منکر آن?بیرون از زمره شیعیان شناخته?می?شود. از این رهگذر برخی از
فلاسفه که?به معراج جسمانی و معاد جسمانی?معتقد نشده?اند، مورد تکفیر وتفسیق?قرار گرفته?اند. به عنوان مثال: بنیانگذار
هنگامی?که در توجیه مساله خرق و التیام?افلاك به بن بست رسید و نتوانست?مساله معراج ? « شیخ احمد احسائی » فرقه?شیخیه
نام نهاد، « هور قلیا » جسمانی را در محدوده?تفکر هیئت?بطلمیوس آن روز حل وفصل کند، به بدن برزخی معتقد شد وآن را
را یک واژه?سریانی معرفی کرده ( 4) ولی مرحوم?تنکابنی از « هور قلیا » موردهجوم و تکفیر علماي شیعه قرارگرفت. ( 3) وي کلمه
« هور قلیا » غلط مشهور است?و صحیح آن « هور قلیا » یونانی است?و تعبیر « هور قلیا » آخوند ملاعلی نوري نقل?کرده که واژه
?« شیح شهاب?الدین سهروردي » می?باشد. ( 5) تا جایی که ما سراغ داریم،نخستین کسی که این واژه را در بلاداسلامی به کار برده
( م 587 ق.) است. ( 6) آنگاه شیخ احمد احسائی آن را به?وفور در کتابهاي خود به کار برده?است. ( 7) آنچه از توضیحات
مثال قالبی است نه جسدعنصري. ( 8) شیخ « هورقلیا » احسائی،کرمانی و هانري کوربن استفاده?می?شود، این است که منظور از
می?نویسد: جسم در حال عروج و صعودهرچه بالا برود، عناصر مربوط به ?« معراج هور قلیائی » احمد در تبیین عقیده خود دررابطه با
هرکره را در همانجا ترك می?کند و بالامی?رود، مثلا "عنصر هوا را در کره?هوا، عنصر آتش را در کره آتش.وهنگام بازگشت،
آنچه را که ترك?کرده بود باز می?گیرد. ( 9) بنابراین پیامبر اکرم،صلی?الله?علیه?وآله، در شب معراج?هریک از عناصر
چهارگانه بدن خودرا در کره خود ترك کرده، با بدنی که?فاقد این عناصر چهارگانه بود، به?معراج رفته است. یک چنین
خواهد بود. ( 10 ) هنگامی که شیخ احمد « هورقلیا » بدن?نمی?تواند بدن عنصري باشد، بلکه یک?بدن برزخی و به اصطلاح وي
شهید » مشهوربه ? « ملامحمدتقی برغانی » ، تعبیرنمود « هور قلیا » احسائی?عقیده خود را در مورد معاد و معراج?ابراز کرد و از آنها به
با وي ملاقات کردودر مورد معاد و معراج و دیگر عقایدشیخ احمد با او سخن گفت و عقاید اورا با ضروریات عقیدتی ? « ثالث
و دیگر عقاید متفرده?اش تکفیر کرد. ( 11 ) ملا « معاد هور قلیا » ،« معراج هور قلیا » شیعه?سازگار نیافت و او را به جهت اعتقادبه
محمد جعفر استرآبادي?صاحب فصول و شیخ محمد حسن?صاحب جواهر به کفر ایشان نظردادند. ( 12 ) با توجه به مطالب فوق
روشن?می?شود که اعتقاد به معراج جسمانی?از نظر فقهاي شیعه چقدر محکم واستوار است، که منکر آن را از زمره?اسلام بیرون
صفحه 11 از 49
می?دانند و نشان کفر برپیشانی اش می?نهند. اکثریت قاطع اهل سنت نیز همین?عقیده را دارند و معتقد هستند که?معراج در
بیداري و با بدن عنصري?انجام گرفته است. ( 13 ) جاي شگفت است که عده ناچیزي?از علماي عامه به معراج روحانی?معتقد شده
و استدلال کرده?اند به?حدیثی از عایشه که گفته است: در شب معراج پیکر پیامبر ازدیدگاه ناپدید نشده، بلکه خداوندمتعال روح
او را به معراج برد!! ( 14 ) در حالی که عایشه در آن تاریخ?بچه خردسالی بیش نبود و به خانه?رسول اکرم، صلی?الله?علیه?وآله،
راه?نیافته بود. و لذا متن حدیث?براي?اثبات جعلی بودن آن کافی است. ( 15 ) در فرازي از دعاي ندبه در ضمن?شمارش فضائل و
مناقب ویژه?رسول گرامی اسلام به معراج آن?حضرت اشاره شده، چنین آمده?است: و اوطاته مشارقک و مغاربک وسخرت له
البراق، و عرجت?به الی?سمائک?گامهایش را به شرق و غرب جهان?رساندي و براق را در اختیار او نهادي واو را به سوي آسمان
عروج دادي. ( 16 ) در این فراز کوتاه از دعاي ندبه،که از یک سطر تجاوز نمی?کند، به سه?مطلب مهم اشاره شده است: 1 - سیر
شبانه از مکه مکرمه تامسجد اقصی (اوطاته). 2 - عروج به ملکوت آسمانها (وعرجت?به). 3 - وسیله این عروج - مرکب?آسمانی
مورد بحث قرار گرفته، ودهها روایت معتبر درباره آن ازرسول گرامی « اسراء ?» - (وسخرت له البراق). موضوع اول در سوره مبارکه
آمده و تفصیل آن در ضمن?دهها حدیث معتبر از شخص ? « نجم ?» اسلام نقل شده?است. ( 17 ) موضوع دوم در سوره مبارکه
پیامبراسلام تبیین گشته است. ( 18 ) موضوع سوم نیز در ضمن دههاحدیث?شریف از رسول گرامی اسلام?و پیشوایان معصوم،
?« معراج جسمانی » علیهم?السلام،بتفصیل بیان شده است. ( 19 ) روي این بیان فرازي که از دعاي?ندبه در بالا آوردیم دقیقا منطبق بر
است که همه?مفسران، محدثان، مورخان ومتکلمان شیعه در پرتو آیات قرآن واحادیث متواتر پیشوایان معصوم،علیهم?السلام بر آن
اتفاق نظر دارند.اما آنچه موجب اعتراض دوستان?نادان و دشمنان کینه توز شده، این?است که در برخی از نسخه?هاي دعاي?ندبه
گامهایش را به » : آمده است! و در این صورت معناي فراز بالاچنین می?شود ? « عرجت?بروحه »: تعبیر ? « عرجت?به » : به جاي
در اینجا دو مطلب باید .«! او را به?سوي آسمانها بردي ? « روح » شرق?و غرب جهان رساندي، براق را دراختیارش نهادي و
چقدر اعتبار دارد؟ 2 - بنابر صحت این نسخه، آیا این?فراز از دعاي ندبه ?« عرجت?بروحه » دقیقاتجزیه و تحلیل شود: 1 - آیا نسخه
با معراج جسمانی?سر ناسازگاري دارد؟ در مورد پرسش نخستین به?محضر خوانندگان حقجو و حقیقت?طلب عرضه می?داریم: 1
- قدیمی?ترین کتابی که متن?دعاي ندبه در آن ثبت?شده و نسخه?آن از حوادث روزگار جان سالم به?دربرده و تا زمان ما بدون
?« شیخ ابوعبدالله محمدبن?جعفر مشهدي » تالیف محدث?گرانمایه « المزارالکبیر » تغییر وتحریف باقی مانده، کتاب معتبر وارزشمند
2 - نسخه خطی این کتاب، ازدستنویسهاي قرن ( آمده است. ( 20 ? « و عرجت?به?الی سمائک » است. فراز بالا در این کتاب
یازدهم، در 482 ورق 12 سطري، در کتابخانه عمومی?آیۀ?الله مرعشی موجود است. ( 21 ) در این نسخه که به شماره 4903 در
آمده است. 3 - نسخه عکسی این کتاب، ? « و عرجت?به » کتابخانه نامبرده محافظت?می?شود، این فراز در صفحه 824 سطر هفتم
درکتابخانه مؤسسه آل البیت قم،موجود است. ( 22 ) در این نسخه نیز فراز یادشده، درورق 422 (صفحه 834 ) به تعبیر
است که نسخه خطی آن در ?« مزار قدیم » آمده است. 4 - بعد از مزار کبیر، قدیمی?ترین?منبع دعاي ندبه کتاب ? « وعرجت?به »
181 ورق? 17 سطري در کتابخانه عمومی آیۀ?الله مرعشی موجود است. ( 23 ) در این نسخه نیز که به شماره? 462 در کتابخانه
آمده است. سومین منبع موجود براي دعاي?ندبه ? « وعرجت?به » یادشده محافظت?می?شود، فراز بالا در ورق 174 سطرهشتم
به ? « وعرجت?به » تالیف سیدابن طاووس (م 664 ق.)است. در نسخه چاپی این کتاب فراز بالابه جاي « مصباح الزائر » کتاب ارزشمند
آمده است. ( 24 ) این نسخه یقینا غلط است، زیرا: اولا "سید این دعا را از کتاب مزارکبیر نقل کرده، زیرا ? « وعرجت?بروحه » تعبیر
در آغاز آن?می?نویسد: ذکر بعض اصحابنا قال: قال?محمدبن علی بن ابی قرة: نقلت من?کتاب محدبن الحسین بن
سنان?البزوفري رضی الله عنه دعاءالندبۀ،. و ذکر انه الدعاء لصاحب?الزمان صلوات الله علیه، ویستحب ان یدعی به فی
25 ) و این دقیقا تعبیر صاحب مزارکبیر در آغاز دعاي ندبه است. ( 26 ) روي این بیان تردیدي نیست که?سیدابن ?) .« الاعیادالاربعۀ
صفحه 12 از 49
در کلام سید همان « بعض?اصحابنا » طاووس این دعا را به واسطه?مزار کبیر، از ابن ابی قره، از بزوفري?نقل کرده، و منظور از
می?باشد،بی گمان نسخه ? « عرجت?به » است. و چون همه?نسخه?هاي مزار کبیر که مستند سید ومقدم بر اوست ? « ابن?المشهدي »
می?نویسد: من در برخی از « تحیۀ?الزائر » در کتاب?ارزشمند ? « محدث نوري » : بوده است. ثانیا ? « عرجت?به » صحیح مصباح نیز
دیده?ام. ( 27 ) محدث قمی نیز فرمایش استادش?را تایید نموده است. ( 28 ) ثالثا: ?« عرجت?به » ،« مصباح الزائر ?» نسخه?هاي کتاب
در کتاب مزار قدیم نیز که?مقدم بر سید است و او نیز این دعا رااز ابن ابی قره، از کتاب بزوفري نقل?کرده است، تعبیر
نیز « مصباح الزائر » آمده?است. ( 29 ) با توجه به سه نکته یادشده?تردیدي نمی?ماند که نسخه صحیح?کتاب ? « عرجت?به »
تصحیف شده است. ?« عرجت?بروحه » به تعبیر ? « عرجت?به » بوده است، ولی متاسفانه دراستنساخهاي بعدي عبارت ?« عرجت?به »
تاسفبارتر این که همین نسخه?تصحیف شده به دست مرحوم علامه?مجلسی افتاده، ایشان نیز دعاي ندبه?را از آن نسخه تصحیف
آورده?است ( 30 ) و بدینگونه این نسخه تحریف?شده، ? « عرجت?به » شده نقل?کرده و براي رعایت امانت در نقل،فراز یادشده را
دعاي ندبه را ازنسخه تصحیف شده مصباح ? « مفاتیح الجنان ?» به کتب متاخران راه یافته است. محدث قمی نیز در کتاب شریف
را در حاشیه به عنوان?نسخه بدل ? « عرجت?به ?» را در متن ذکر کرده و عبارت ? « عرجت?بروحه » الزائرنقل فرموده، و لذا عبارت
در متن قرار گرفته است. ( 31 ) از مطالب فوق به این ? « عرجت?به » آورده است. ولی در نسخ?تحقیق شده مفاتیح عبارت
در ?«; مزار قدیم » 2. در نسخه?هاي خطی موجود از «; مزار کبیر » نتیجه?رسیدیم که: 1. در همه نسخه?هاي چاپی وخطی و عکسی
بوده است. و اینکه عناوین تعداد دیگري ازآثار پژوهشگران را در یک قرن ? « عرجت?به «;» مصباح?الزائر » نسخه?هاي اصلی
ثبت?کرده?اند: 1 - تحیۀ?الزائر، از میرزاحسین?نوري، (م ? « عرجت?به » اخیردر اینجا می?آوریم که همگی در آثارارزشمند خود
3 - مفتاح الجنات، از صاحب ( 2 - مکیال المکارم، ازمیرزامحمدتقی فقیه احمدآبادي، (م? 1348 ق.) ( 33 ( 1320 ق.) ( 32
5 - شرح دعاي ندبه، از ( 4 - شرح دعاي ندبه، از محی الدین?علوي طالقانی، (م 1387 ق.) ( 35 ( اعیان?الشیعه، (م 1371 ق.) ( 34
7 - شرح دعاي ندبه، از ( 6 - سخنان نخبه، در شرح دعاي?ندبه، از عطائی اصفهانی (; 37 ( مرحوم?شیخ عباسعلی ادیب (; 36
9 - الصحیفۀ?الرضویۀ?الجامعۀ، ازسیدمحمد ( 8 - ندبه و نشاط، از احمدزمردیان (; 39 ( سیدعلی?اکبر موسوي محب الاسلام (; 38
10 - الصحیفۀ?المبارکۀ المهدیۀ، ازسید مرتضی مجتهدي (; 41 ) آنچه ذکر شد، تعدادي از اسناد ومنابع ( باقر موحد ابطحی (; 40
دعاي ندبه بود که به هنگام?نگارش این سطور در دسترس?نگارنده بود، وگرنه منابع و مآخذفراوانی در طول قرون و اعصار،تعبیر
را درج نموده?اند،که شمارش همه آنها به طول?می?انجامد. در اینجا لازم است?یادآورشویم?که شخصیتهاي ? « عرجت?به »
برجسته فراوانی به?هنگام نقل، ترجمه، شرح و یا گفتگو ازدعاي ندبه، این نکته را مورد عنایت?قرار داده، در آثار گرانبهاي
است. که به تعدادي از آنها اشاره?می?کنیم: ? « عرجت?به » اشتباه و صحیح آن ? « عرجت?بروحه » خودتصریح کرده?اند که لفظ
3. شیخ (43?) .« مکیال المکارم » 2. صاحب مکیال، (م 1348 ق.) در (42) « تحیۀ?الزائر » 1. محدث نوري، (م 1320 ق.) درکتاب
در شرح حال صاحب?بن عباد و « هدیۀ?العباد ?» 4. شیخ عباسعلی ادیب، صاحب ( محمد باقر رشاد زنجانی،(م 1357 ش.) ( 44
7. آیۀ?الله ( 6. هیات تحریریه مجله مکتب?اسلام. ( 47 ( 5. عطائی اصفهانی، در شرح?دعاي ندبه. ( 46 ( مدفون در مقبره ایشان. ( 45
10 . سیدمرتضی ( 9. احمد زمردیان، در شرح دعاي?ندبه. ( 50 ( 8. رضا استادي، در ده رساله. ( 49 ( صافی، در فروغ?ولایت. ( 48
صحیح ? « عرجت?به » مجتهدي، درصحیفه مهدیه. ( 51 ) جالبتر این که در متن دعاي ندبه?دو شاهد نیرومند هست?بر این که?نسخه
?« عرجت?به » اگر دراین جمله تامل شود، صحیح بودن?نسخه ? .« براق را در اختیار او نهادي ?«; و سخرت له البراق » : است: 1. جمله
و اوطاته مشارقک ومغاربک ;شرق و غرب جهان را » : 2. جمله ( معلوم می?گردد،زیرا معراج روحانی نیازي به مرکب?ندارد. ( 52
نیز صراحت?در جسمانی بودن دارد، که در سفرروحانی در نور دیدن و گام نهادنی?در کار نیست. ? « زیرپاهایش در نور دیدي
53 ) در اینجا دو داستان جالب وشنیدنی است، که دو تن از نیک?بختان?تاریخ، از وجود مقدس?حضرت بقیۀ?الله، اراحنافداه، )
صفحه 13 از 49
نهی فرموده است : 1. مرحوم آیت الله حاج میرزامهدي شیرازي (م 1380 ق.) که ? « عرجت?بروحه » نقل?کرده?اند، که از نسخه
مرجع?تقلید و مقیم کربلا و اسطوره زهد وتقوا بود، می?فرماید: زمانی که من در سامرا بودم، شبهابه سرداب حضرت حجت،
علیه?السلام،می?رفتم و براي اینکه کسی مزاحم?نشود قفل در را نیز می?بستم و تاصبح به دعا و قرآن و توسل و گریه?مشغول
در اینجا ?.« و عر جت?بروحه?الی سمائک » می?شدم. شبی در سرداب نشسته، مشغول?دعاي ندبه بودم، تا به این عبارت?رسیدم
و هر دو نیزصحیح است، چون عربها ? .« وعرجت?بروحه » : ودیگري « و عرجت?به »، حتی در کتاب مفاتیح نیز دونسخه است، یکی
گفته می?شود. و لذا ? « روح ?» می?گویند، و هنوز هم چنین?است، یعنی هم به روح و هم به بدن « روح » کلا به بدن?نیز
خواندم، چون ازنظر من هیچ اشکالی نداشت. ناگهان دیدم شخصی کنار من?نشسته و خطاب به من فرمود: ? « وعرجت?بروحه ?» من
آمده است. من متحیر شدم که من در سرداب رابسته بودم، این شخص از کجا ?« و عر جت?به الی سمائک » درنسخه اصلی »
نگارنده براي نخستین بار این?مطلب را از علامه فقید مرحوم آیۀ الله?حاج سید محمد کاظم ? .« آمده؟دیدم هیچکس نیست
قزوینی، دامادمرحوم آیۀ الله شیرازي شنیده بود، واخیرا در یک اثر مکتوب، از نشریات?حسینیه کربلائیهاي اصفهان، چاپ ومنتشر
نوائب الدهور » 2. مرحوم آیت الله حاج میرزامحمد حسن میرجهانی (م 1413 ق.)صاحب تالیفات ارزشمند فراوان، ازجمله ( شد. ( 54
می?فرمود : در عصر زعامت مرحوم آیۀ?الله?اصفهانی، قدس?سره، عازم سامرابودم، مبلغ زیادي پول به من « فی علائم?الظهور
مرحمت?فرمودند و دستور دادند که یک سوم?آن را به وکیل ایشان در سامرا تقدیم?کنم، یک سوم دیگرش را در میان
طلاب?تقسیم کنم و یک سوم دیگر را بین?خدمتگزاران حرم مطهر تقسیم نمایم.روي این جهت کلیددار حرم مطهر به?من احترام
فراوانی قائل شد. از اوخواستم که شبها د رسرداب مقدس?بمانم، موافقت نمود. در حدود ده روزدر سامرا اقامت نمودم، شبها
به?سرداب می?رفتم، کلیددار در سرداب رااز بیرون می?بست و خود در بیرون?سرداب، در صحن مطهر عسکریین،علیهماالسلام،
استراحت می?کرد. در آخرین شب اقامتم که شب جمعه?بود، هنگامی که وارد سرداب شدم وطبق معمول شمعی همراه داشتم،
دیدم فضاي سرداب مثل روز روشن?است، دیگر شمع را رها کردم و ازپله?ها پایین رفتم. دیدم سیدبزرگواري مشغول عبادت
است. براي?اینکه حال او را مختل نسازم، بدون?سلام وارد شدم، و درب صفه ایستادم?و مشغول زیارت حضرت
بقیۀ?الله،ارواحنافداه، شدم. آنگاه در کنارایشان و کمی جلوتر از ایشان به نمازایستادم، سپس نشستم و مشغول?دعاي ندبه شدم.
صحیح ? « وعرجت?به » ، این فقره از ما نرسیده است » : رسیدم، آن آقا فرمودند ? « و عرجب بروحه?الی سمائک » هنگامی که به جمله
بود دیگر نیازي به براق نبود. اصولاشما چرا وظیفه خود را رعایت?نمی?کنید، چرا مقدم بر امام ?« بروحه » است، اگر
نمازمی?خوانید؟! من براي اینکه در وسط دعا حرف نزنم?چیزي نگفتم، دعا را به پایان رسانیدم،نماز زیارت را خواندم و سر به
سجده?نهادم. در حال سجده یک مرتبه متوجه?شدم که این آقا کیست که می?فرماید: 1. این فقره از ما نرسیده است! 2. چرا مقدم
بر امام نماز می?خوانید؟ سراسیمه سر از سجده برداشتم ودیدم فضاي سرداب کاملا تاریک است?و از آن آقا خبري نیست! با
شتابی هر چه تمامتر از پله?ها بالاآمدم و در سرداب را بسته یافتم. درب?را کوبیدم، کلیددار آمد و در را باز کرد، دیدم نزدیک
اذان صبح است. از ایشان پرسیدم این آقا که امشب درسرداب بود چه کسی بود؟ گفت: غیر ازشما کسی در سرداب نبود. گفتم:
همین?آقا که تازه از سرداب بیرون رفت.گفت: نه، کسی بیرون نرفته، درسرداب بسته است و درهاي حرم وصحن نیز بسته است.
تازه متوجه شدم چه سعادت بزرگی?نصیبم شده و چه رایگان از دست?داده?ام. نگارنده این داستان را چندین بار ازمرحوم
آیۀ?الله میرجهانی در مشهد واصفهان شنیده بودم و تا جایی که?حافظه?ام یاري می?کرد در اینجاآوردم. خلاصه این داستان با
?« و عرجت?بروحه » اندك تفاوتی?در برخی از آثار مکتوب منتشر شده?است. ( 55 ) از مطالب بالا به این نتیجه رسیدیم که?نسخه
با اعتقادبه معراج ? « و عرجت?بروحه » می?باشد، ولی بنابر صحت?نیز، تعبیر ? « وعرجت?به » هیچ?اعتبار ندارد و نسخه صحیح
جسمانی منافات ندارد.زیرا: اولا: معراج رسول گرامی اسلام یقینابیش از یکبار بوده، و بر اساس?روایتی از امام صادق،
صفحه 14 از 49
علیه?السلام،یکصد و بیست?بار آن حضرت به?معراج رفته است. ( 56 ) آنچه همه مفسران، محدثان، مورخان?و دیگر علماي شیعه
اتفاق نظر دارندکه با جسم شریف آن حضرت بوده، معراج مشهور آن حضرت است، که?شبی از مکه معظمه به مسجد اقصی واز
معروف است، بی?گمان?جسمانی بوده است، ? « لیلۀ?المعراج » و « لیلۀ?الاسراء » آنجا به سوي آسمانها بوده است. این مورد که به
و» ولی دیگر مواردآن بر ما روشن نیست و کسی نگفته?که باید آنها را نیز جسمانی بدانیم. روي این بیان اگر تعبیر
وسخرت له » و? « اوطاته » صحیح باشد، ممکن است آن?را ناظر بر معراجهاي روحانی و دوفقره دیگر ;یعنی ? « عرجت?بروحه
نص?معراج روحانی نیست، بلکه ? « و عرجت?بروحه » را ناظر بر معراج?جسمانی آن حضرت بدانیم: ثانیا: تعبیر ? « البراق
شامل?معراج جسمانی نیز می?شود، زیرا: اولا: اثبات شی?ء نفی ماعدا نمی?کند. ثانیا: در زبان عربی استعمال بعض?در کل بسیار
که درقرآن کریم نیز به کار رفته است. ( 57 ) استعمال روح در مجموع جسم و ? « انسان » در ? « رقبه » شایع است، ماننداستعمال
جان?علاوه بر عربی، در زبان فارسی نیزشایع است، چنانکه سعدي شیرازي?می?گوید: جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم
در عربی است ( 58 ) و سعدي ازکلمه ? « روح ?» معادل ? « جان » صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم می?دانیم که در فارسی
بدن ممدوح خود را قصد کرده است?نه فقط روح او را. آیۀ?الله حاج میرزا ابوالفضل ?« از سر تا قدم » به قرینه ? « جانت »
می?نویسد: و گاه روح را به ? « و علی?الارواح لتی?حلت?بفنائک » تهرانی،قدس?سره، در شرح زیارت عاشورا،در شرح فقره
در ? « یا جرح روحه ? « شال?روحه » : معناي جسم با روح?استعمال می?کنند، به علاقه حال و محل?یا ملابست. چنانکه عرب گوید
عراق وحجاز این استعمال متعارف است... واین علاقه?اي است صحیح و استعمالی?است فصیح. و منزل بر این است?عبارت دعاي
چه ضرورت قائم ست?برمعراج جسمانی و برهان نیز مساعدآنست. ( 59 ) سید صدرالدین ? .« و عرجت?بروحه?الی سمائک » ندبه
هیچ صحت و اعتباري ? « و عرجت?بروحه » محمدحسنی?طباطبایی نیز وجه دیگري را بیان?فرموده است. ( 60 ) روي این بیان نسخه
نداردولی بنا بر فرض صحت?با معراج?جسمانی سر ناسازگاري ندارد. و ازاین طریق هیچ ایرادي بر اصالت وصلابت دعاي ندبه
وارد نمی?شود. دیگر اعتراضات بداندیشان را -ان?شاءالله - در شماره?هاي آینده?مطرح خواهیم ساخت. پی?نوشتها: 1. شیخ
.2 . طوسی، التبیان، ج? 6، ص? 446 و ج? 9،ص? 424 ;امین?الاسلام طبرسی، مجمع?البیان،ج? 6، ص? 609 و ج? 9، ص? 264
، 4. شیخ احمد، مجموعۀ?الرسائل الحکیمۀ،رساله 21 . 3. نگارنده، اجساد جاویدان، ص? 220 . علامه مجلسی، اعتقادات، ص? 34
7. احسائی، جوامع?الکلم، ج? 5، قسمت . 6. سهروردي، حکمۀ?الاشراق، ص? 254 . 5. تنکابنی، قصص?العلماء، ص? 46 . ص? 309
، 8. احسائی، شرح الزیارة، ص? 365 . 124 و 134 ;ج? 2، قسمت دوم، ص? 103 - اول،ص? 122 ;ج? 3، قسمت دوم، ص? 119
.10 . 9. احسائی، جوامع?الکلم، رساله قطیفیه،ص? 127 . همو،شرح عرشیه، ص? 119 ;ابوالقاسم کرمانی،تنزیه?الاولیاء، ص? 702
13 . شیخ . 12 . نگارنده، اجساد جاویدان، ص? 220 . 11 . تنکابنی، قصص?العلماء، ص? 43 . سبحانی، فروغ ابدیت، ج? 1، ص? 315
15 .علامه . 14 . ابن اسحاق، السیر والمغازي، ص? 259 ،ابن هشام، السیرة النبویه، ج? 1، ص? 245 . محمد خضري، نورالیقین، ص? 69
17 . سوره اسراء، آیه 1، عیاشی، کتاب?التفسیر، . 16 . ابن المشهدي، المزارالکبیر، ص? 575 . مغنیه، تفسیر الکاشف، ج? 5، ص? 9
، ج? 2، ص? 276 علی بن ابراهیم،تفسیرالقمی، ج? 2، ص? 3، سید شرف الدین،تاویل الایات الطاهرة، ج? 1، ص? 265
18 . سوره نجم، آیه?هاي 1 تا 18 ، تفسیرالقمی،ج? 2، ص? 333 ، فرات . 410 - علامه?مجلسی، بحارالانوار، ج? 18 ، ص? 282
الکوفی، تفسیر فرات، ج? 2،ص? 452 ;تاویل الایات الظاهرة، ج? 2، ص? 624 ;فیض کاشانی، تفسیرالصافی، ج? 5، ص?
، 19 . کلینی، روضه کافی، ص? 308 ، ح 567 ، ابن?المشهدي، تفسیر کنزالدقائق، ج? 7 .410 - 85 ;بحارالانوار، ج? 18 ، ص? 282
20 . ابن .410 - ص? 303 ،الحویزي، نورالثقلین، ج? 3، ص? 101 ، البحرانی،تفسیرالبرهان، ج? 3، ص? 473 ، و بحار، ج? 18 ،ص? 282
22 . فقسه 29 ، ردیف 176 ، شماره . 21 . اشکوري، فهرست نسخه?هاي خطی،ج? 13 ، ص? 83 . المشهدي، المزارالکبیر، 575
.25 . 24 . سیداین طاووس، مصباح الزائر، ص? 447 . 23 . اشکوري، فهرست نسخه?هاي خطی، ج? 2،ص? 69 . 19 ،مسلسل 5209
صفحه 15 از 49
28 . محدث . 27 . محدث نوري، تحیۀ?الزائر، ص? 260 . 26 . ابن المشهدي، المزارالکبیر، ص? 573 . همو، مصباح الزائر، ص? 446
30 . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج? 102 ،ص? 105 و . 29 . نسخه دستنویس مزار قدیم، ورق 173 . قمی، هدیۀ?الزائر، ص? 506
.32 . 31 . محدث قمی، مفاتیح الجنان، چاپ?دارالکتاب، ص? 1048 ، همو، چاپ مؤسسه?رسالت، ص? 651 . زادالمعاد، ص? 488
.35 . 34 . امین، مفتاح الجنات، ج? 2، ص? 261 . 33 . موسوي، مکیال المکارم، ج? 2، ص? 94 . محدث نوري، تحیۀ?الزائر، ص? 234
.38 . 37 . عطائی، سخنان نخبه، ص? 47 . 36 . مجله موعود، سال اول، شماره ششم،ص? 79 . طالقانی، شرح دعاي ندبه، ص? 12 و 82
40 . ابطحی، الصحیفۀ?الرضویۀ?الجامعۀ، . 39 . زمردیان، ندبه و نشاط، ص? 180 . محب الاسلام، شرح دعاي ندبه، ص? 56 و 129
43 . موسوي، مکیال المکارم، . 42 . نوري، تحیۀ?الزائر، ص? 260 . 41 . مجتهدي، الصحیفۀ?المبارکۀ?المهدیه،ص? 136 . ص? 312
45 . ادیب، شرح دعاي ندبه، موعود . 44 . رشاد، نشریه ینتشر بها انوار دعاء الندبه،ص? 16 . ج? 2، ص? 100 وپاورقی صفحه 94
47 . مکارم و سبحانی، مجله مکتب اسلام،سال 13 ، شماره 7، ص? 66 ;همو، . 46 . عطائی، سخنان نخبه، ص? 48 . ششم،ص? 80
50 . زمردیان، . 49 . استادي، ده رساله، ص? 298 . 48 . صافی گلپایگانی، فرغ ولایت، ص? 48 . پرسشها وپاسخها، ج? 2، ص? 117
.53 . 52 . موسوي، مکیال المکارم، ج? 2، ص? 100 . 51 . مجتهدي، الصحیفۀ?المبارکۀ?المهدیۀ،ص? 136 . ندبه و نشاط، ص? 198
55 . شریف رازي، گنجینه . 54 . دارالمهدي والقرآن الحکیم، جوان زمانت?را بشناس، ص? 56 . صافی، فروغ ولایت، ص? 48
دانشمندان، ج? 2،ص? 410 ;همو، کرامات صالحین، ص? 112 ،قاضی زاهدي، شیفتگان حضرت مهدي، ج? 1،ص? 239 و علی
58 . ابن منظور، . 57 . سوره نساء، آیه 92 . 56 . شیخ صدوق، کتاب?الخصال،ج? 2،ص? 600 کرمی، دیداریار، ج? 3، ص? 10
. 60 . طباطبایی، شرح دعاي ندبه، ص? 116 . 59 . تهرانی، شفاءالصدور، ج? 1، ص? 237 . لسان?العرب، ج? 5، ص? 361
یک سبو عطش- 3
دعاي تعجیل » قسمت?سوم نگرشی بر موضوع دعا براي تعجیل فرج مرتضی مهدوي خلاصه آنچه تاکنون گفتیم: 1- موضوع
بخشی از فرهنگ و مکتب مهدویت?بوده و از اهمیت و ارزش فوق?العاده?اي برخوردار است ;امامتاسفانه مورد غفلت قرار ?« فرج
گرفته?است. 2- از جمله عوامل این غفلت،تحریف مساله انتظار، برخوردنادرست?با اندیشه مهدویت و عدم?درك و تبیین مفهوم
دعاي فرج است. 3- از انگیزه خود براي طرح این?موضوع، اهمیت دعاي فرج، افراط وتفریط و کج فهمی نسبت?به آن،بینشهاي
مختلف در این زمینه وخاستگاههاي آنها نیز قدري سخن?گفتیم. اکنون قبل از تحلیل محتوایی?دعاي تعجیل فرج، شایسته است
ابتداروایات و احادیث مربوط به این?موضوع را ذکر کنیم. روایات مربوط به دعاي تعجیل فرج در بیان اهمیت و ضرورت
دعا،استغاثه و درخواست از آستان?حضرت ربوبی براي تسریع و تعجیل?در ظهور فریادرس مظلومان جهان،روایاتی چند از امامان
نور و هدایت وبخصوص صاحب زمین و زمان،حضرت ولی عصر، علیهم?السلام،وارد شده است که در اینجا به بیان?برخی از آنها
می?پردازیم. الف: گفتار ائمه هدي،علیهم?السلام این فراز خود، شامل دو قسمت است: 1. روایات روایت اول: امام همام
حضرت?امام حسن عسگري، علیه?السلام،درباره فرزند دلبند خویش، نور آل?محمد، امام عصر، علیه?السلام،فرمودند: ... والله
لیغیبن غیبۀ لاینجوفیها الا من ثبته الله عز و جل علی?القول بامامته و وفقه للدعاءبتعجیل فرجه ( 1) به خدا سوگند مهدي آن گونه
نهان?خواهد گشت که هیچ کس در زمان?غیبت او از گمراهی و هلاکت نجات?نخواهد یافت ;مگر آنان که خداي?عزوجل بر
اعتقاد به امامت آن حضرت?پایدارشان دارد و در دعا براي تعجیل?فرج مقدسش، موفقشان فرماید. در این حدیث?شریف، دعا
از جانب خداوندبزرگ، و عامل هدایت و نجات ازضلالت و گمراهی ? « توفیق خاص »، براي?تعجیل در فرج عدالت?گستر جهان
در زمان غیبت?به?شمار رفته است و اگر به مفهوم?انحصار در آن توجه شود، اهمیت این?عمل بیش از پیش آشکار خواهدگشت.
به بیان روشنتر، در این روایت?فقط نجات و رستگاري کسی درزمان غیبت تضمین شده است که بالطف الهی، به دو امر توفیق یابد:
صفحه 16 از 49
یکی اعتقاد به امامت و ولایت امام?عصر، ارواحنافداه. و دیگر توفیق براي دعاي تعجیل?در فرج آن حضرت. ممکن است?بپرسید:
مگر ملاك ومعیار نجات و رستگاري در زمان?غیبت، اعتقاد به امامت و ولایت?نیست؟ اگر چنین است، پس دیگرنقش دعاي
تعجیل فرج در این ارتباطچیست؟ آنهم نقشی همسنگ وهمردیف با اعتقاد به ولایت و امامت؟! پاسخ به این پرسش آن است
که:درست است که میزان و ملاك نجات?و سعادت در زمان غیبت، اعتقاد به?ولایت و امامت است ;اما نکته بسیارمهم در این
از آن یاد شده، در حقیقت ?« دعاي تعجیل فرج » زمینه، ثبات قدم و پایداري?بر این اعتقاد است و آنچه در حدیث?مزبور به عنوان
پشتوانه وضامن تحقق این ثبات قدم است. اگر بگویید: در میان عوامل?گوناگون همچون انتظار فرج، بعدسیاسی و ظلم?ستیزي
زمینه?ساز و ضامن پایداري و ثبات?قدم ?« دعاي تعجیل فرج » ولایت، محبت?و عشق به امام عصر، علیه?السلام، ومانند اینها، چرا
بشمار آمده است؟ پاسخ این است که: دعاي تعجیل?فرج، تمام عوامل دیگر را در بر دارد;زیرا کسی که با آگاهی و براستی?براي
تعجیل در ظهور مولایش دعامی?کند، حتما منتظر هم هست ;دلش ازمحبت و عشق به امام زمانش آکنده?است ;در بعد سیاسی و
ظلم?ستیزي?نیز جز ولایت و امامت آن حضرت ونایبان ایشان را نمی?پذیرد، و ... بنابراین دعاي تعجیل فرج بامفهومی این گونه
گسترده، عمیق وجامع براستی می?تواند پشتوانه ثبات?قدم در زمان غیبت و اعتقاد به امامت?و ولایت?باشد ;در حالی که هیچ
یک ازعوامل یاد شده دیگر (بدون دعاي?تعجیل فرج) لزوما چنین نیست. بنابراین، مفهوم حدیث امام?عسگري علیه?السلام به این
معنابازمی?گردد که: در زمان غیبت امام?عصر علیه?السلام، تنها کسی اهل?نجات و رستگاري است که به لطف وتوفیق الهی:
و دعاي بر تعجیل فرج?بهترین عامل و زمینه?ساز این «. معتقد به ولایت و امامت?آن حضرت بوده و بر این اعتقاد ثابت?قدم بماند »
ثبات?قدم است. ( 2) نکات روایت نکات این روایت گرانقدر به اشاره- چنانکه دیدیم - چنین است: 1- نجات و رستگاري در
زمان?غیبت، نعمت?بزرگی است که نصیب?همه کس نمی?شود. 2- این نعمت?بزرگ فقط ارزانی?کسی می?شود که در اعتقاد
به امامت?و ولایت امام عصر، علیه?السلام، ثابت?قدم بماند. 3- دعاي تعجیل فرج راستین وواقعی، بهترین عامل تحقق این
ثبات?قدم است. 4- این عامل، نشانگر وجودعوامل دیگر مانند انتظار فرج، محبت،ظلم?ستیزي، تقوا و بندگی و مانند اینهانیز
هست، در حالی که عکس آن لزوم?و حتمیت ندارد. 5- دعاي تعجیل فرج، فیض ونعمت و توفیق خاص الهی است. روایت دوم:
این حدیث از حضرت?باقر علیه?السلام است که در طی آن?می?فرماید: ... ان اصبحتم یوما لا ترون?منهم احدا فاستغیثوا بالله عز
وجل ... فما اسرع ما یاتیکم الفرج. ( 3) هرگاه صبحگاهان روزي دیدید که?امامی از آل محمد غایب گشته او رامشاهده
نمی?کنید، پس به درگاه?خداوند عز و جل استغاثه نمایید (وفرج و ظهور او را از پروردگاربخواهید)... پس چه زود باشد که
ظاهرا به کار نرفته;اما ? « تعجیل فرج » فرج?و گشایش به شما رخ نماید. نکات این روایت: 1. در این روایت گرانقدر، گرچه?لفظ
بخوبی در آن نهفته است، زیرافراز اول حدیث?شامل دو جمله است: الف) هرگاه روزي امامی از آل?محمد غایب شد و او را
ندیدید ;ب) پس به درگاه خدا استغاثه?نمایید ;و جمله آخر نیز می?فرماید: پس خدا بزودي باب فرج وگشایش را به روي شما
می?گشاید.این سبک و سیاق و نتیجه?گیري درروایت، نشانگر آن است که منظور ازدرخواست از خداوند، درخواست?ظهور و
بسیار محکمتر و مؤکدتر « دعا » از ? « استغاثه » دیده شدن امام و دسترسی?به اوست. (یعنی همان درخواست?تعجیل فرج) 2. تعبیر
است ;یعنی?در زمان غیبت، نه تنها دعا ودرخواست، بلکه باید سخت?به درگاه?حضرت حق عجز و ناله و طلب?فریادرسی کرده و
تعجیل فرج امام خود را از او خواست. 3. خطاب روایت?به جمع است، نه?فرد ;یعنی مسلمانان یا حداقل?معتقدان به امام عصر
و « باید او رابخواهند » بایستی متوجه غیبت?او شده و احساس کنند ? « همه ;» امام خود را از خداوندبخواهند ? « همه » علیه?السلام.باید
براي رسیدن فرج و ظهورامام، ? « خواستن?جمعی » و? « احساس جمعی ?» این « واقعانیز او را از خداوند بخواهند » در پی این احساس
ولازم به شمار می?آید. این نکته را نیزباید همین?جا استنتاج کرد که تلاش ومجاهدت براي فراهم ? « طبیعی » یک مقدمه و زمینه
است و هر کس به قدر توان خویش دراین رابطه باید بکوشد و ?« تکلیف » و? « مسؤولیت » آمدن این مقدمه?و زمینه، یک
صفحه 17 از 49
ظهور و دردسترس بودن امام و حجت?حق ? « اصل » مسؤولیت?خود را ایفا نماید. 4. نکته دیگري که در روایت نهفته?این است که
است?و اگر امام غایب شد، باید از خداونددرخواست کرد تا او را ظاهر فرماید. ( 4) البته این بحث هم که: غیبت امام?براساس
نت?خداوند بوده و خودداراي اسرار و حکمتهاي فراوان ازجمله تربیت مردم، امتحان خلق،تکامل نفوس و مانند اینها صحیح ومتین
است ;اما با این حال در مقایسه?کلی میان غیبت و ظهور امام و حجت?حق، ظهور اصالت دارد و اگر غیبتی?واقع شد باید به علاج
اگر روزي امام خود را ندیدید،با دعا » : و زدودن?زمینه?ها و علل آن مبادرت کرد ;به?همین دلیل در روایت مذکور فرموده?است
ظهور است ودر صورت وقوع غیبت?باید به ? ،« اصل » معناي این سخن همان?است که گفتیم «. و استغاثه او را از خدابخواهید
علاج?آن پرداخت. این بحث نیز بایدگسترده?تر و جدي?تر مطرح شود ومورد بررسی قرار گیرد و ما در اینجاتنها در حد بیان یک
بسیار ?« ان غاب عنکم امامکم » با تعبیر ?« ان اصبحتم یوما لاترون امامکم » به آن?پرداخیتم. 5. نکته پنجم این است که تعبیر ? « نکته »
نه اینکه: « ندیدید » تفاوت دارد ;بدین معنا که?نسبت فعل به مردم داده شده، نه به?امام. یعنی گفته شده: هرگاه روزي?امامتان را
5) شاید نکته تعبیر مذکور این باشدکه: غیبت امام از خود شماست ;شماخود موجب شدید ) .« غایب شد » هرگاه?روزي امامتان
نتوانید امامتان راببینید. هرگاه چنین شد، پس خود نیزباید چاره کار کنید و زمینه ظهور را باعمل و دعاي خویش فراهم سازید. نکته
مزبور (که علت اصلی غیبت?امام عصر، علیه?السلام، خود مردمند)در احادیث دیگر بصراحت?بیان شده?است. 6. از فراز
وآرمان داشته باشد و آن، ظهور و فرج?امام عصر، علیه?السلام، است. ? « دغدغه » نخست?حدیث?به دست?می?آید که شیعه باید
این خود می?رساندکه شیعه «... هرگاه صبح کردید و امام?خود را ندیدید، پس به درگاه الهی?استغفار کنید » : روایت?می?فرماید
نباید رضا دهد که هیچ?روزي را بدون امام زمانش سر کند.او هر روز که صبح می?کند، باید این?دغدغه را داشته باشد که: امام
من?کجاست؟ چرا او را نمی?بینم؟ چرانباید بتوانم او را ببینم؟ و حال که?چنین شده، پس باید به درگاه الهی?استغاثه کرد و فرج
او را از خداونددرخواست نمود (و البته این، در کنارایفاي مسؤولیتها، تکالیف و وظایف?گوناگون او در زندگی است).
خویش را یک ?« غیبت امام زمان » شیعه باید «. ازندیدن امام خود به درد آید و آرام?نباشد » پیام?روایت این است که شیعه باید
احساس نماید.طبیعی است که یک فرد یا جامعه تانیاز « نیاز » به این ? « پاسخ » ي آن و « دوا » او را « ظهور » تلقی?کرده و « ابتلا » و « درد »
نسبت?به پاسخ و دواي آن اقدامی نیزنخواهد کردبه نظر می?رسد که این روایت?ارزشمند در مقام ،« احساس نکند » و دردي را
غفلت نورزند. اصالت?حضور « احساس این درد وابتلا » تذکار این حقیقت?است که جامعه شیعه - و بلکه همه?مسلمانان - از
احساس » وظهور امام را دریافته و خالی بودن?جاي او را در میان خود (بل همه?انسانها)، درك کنند ;همان گونه که?گفتیم یک
پیدا کنند;و نیاز خویش و بشریت?به حجت?بالغه الهی را واقعا حس نمایند،همچون حس انسانی عطشناك نسبت?به ? « جمعی
دارند و آن، حجت?خداست; ?« گمشده » چشمه ساري زلال و گوارا، یاءغریقی نسبت?به کشتی نجات. همه باید احساس کنند
شیعه ومسلمانان، بل همه ? « خودیابی » . راستین?انسانها را به آنان ارزانی خواهدداشت « خود » و? « هویت » کسی که?با ظهورش
است ;و پیداکردن او به شناخت و احساس نیاز به?او، بستگی دارد. اگر آنان که به?اندیشه ? « گمشده » بشریت، به پیداکردن این
مهدویت اعتقاد یا از آن خبرندارند، در غفلت?بسر ببرند بر آنان?ملامتی نیست ;اما شیعه که تمامی?آرمان، اعتقاد، دین، کرامت،
کرده است، در ? « عادت » سیادت وسعادت دنیا و آخرتش در این مکتب?خلاصه می?شود ( 6) ، چرا؟! چرا شیعه به غیبت امام خود
حالی که بنابرروایت مذکور، حتی اگر یک روز هم اورا ندید، باید فریادش بلند شود؟! آیااین درد نیست؟ 7. نکته دیگر مربوط به
نتیجه قطعی?دعا و ? ،« زود رسیدن آن » جمله آخرحدیث است. در این جمله، رسیدن?فرج و ظهور امام عصر، علیه?السلام،و بلکه
استغاثه به خداوند معرفی شده?است. این روایت تاکید می?کند که ازتاثیر شگفت?انگیز و سرنوشت?سازدرخواست و ناله و
استغاثه به درگاه?الهی در زمینه رسیدن ظهور و فرج?امام عصر، علیه?السلام، نباید غفلت?ورزید. چند سؤال بحث دعا و بخصوص
استغاثه وفریاد براي درخواست ظهور و فرج?امام عصر، علیه?السلام، از خداوند،بحثی دقیق، حساس و قابل توجه?است. ممکن
صفحه 18 از 49
است درباره این?موضوع، سؤالات و مسایل متعددي?وجود داشته باشد که ما برخی از آنهارا در اینجا مطرح می?کنیم. 1. آیا
چیست؟ چرا استغاثه آن اثر ?« استغاثه » استغاثه و گریه و دعا باروند طبیعی و تکاملی مقدمات ظهور،سازگار است؟ 2. اساسا تحلیل
شگرف?را دارد (که در روایت فرمود: پس?بزودي خدا فرج را خواهد رساند؟) 3. آیا استغاثه و گریه، نشان?ضعف و زبونی
نیست؟ کسی که?براساس عقل و منطق و تدبیر حرکت?می?کند، چه نیازي به استغاثه و فریاددارد؟ 4. آیا شیعه، ملت استغاثه و ناله
وگریه است؟ این امر در مکتبی?حماسی، پویا، زنده، معقول،پرصلابت و پرنشاط مانند تشیع چه?جایگاهی دارد؟ 5. ناله و گریه و
. استغاثه از نظرروحی و روانی، فرد و جامعه راملول، افسرده و خمود می?کند، ( 7) بنابراین نمی?تواند امر سازنده ومطلوبی باشد. 6
اصولا استغاثه، گریه، ناله ودعا در میان علل و عواملی که موجب?تعجیل فرج و رسیدن ظهور می?شود،چه جایگاهی دارد؟ چند
درصد علت?است؟ و نسبت آن با دیگر علل وعوامل چیست؟ 7. آیا به نظر نمی?رسد که?رسالتها، وظایف و تکالیف منتظران،امور
اساسی?تر و مهمتر دیگري?باشد؟ آیا درد جامعه، دعا و ناله واستغاثه نکردن است؟! پاسخ این سؤالات در بخشهاي?بعدي (از
جمله در بحث تحلیل دعاي?فرج و پاسخ به اشکالات) بتفصیل?مورد بررسی قرار خواهد گرفت.آنچه در اینجا لازم است?بیان
گردد،تذکر این نکته است که: اگر قبول کنیم این حدیث?شریف?از خاندان عصمت و طهارت،علیهم?السلام، به ما رسیده، پس
بایدبپذیریم که از متن حقیقت?برخاسته وسراسر با عقل، علم، حکمت، سنتها وقوانین تکوینی و تشریعی مقرون ومنطبق است. اگر
خاندان نبوت،علیهم?السلام، به منبع بی?پایان علم?الهی متصل بوده، بر سنتها و قوانین?آفرینش احاطه داشته و گفتارشان?براساس
حقایق عینی، روابط حقیقی?پدیده?ها و واقعیات تکوینی استواراست ;بنابراین آنچه در حدیث?فرموده?اند صحیح، متین و
عین?حقیقت است ;نشانگر یک امر حقیقی?است ;خبر از یک سنت الهی و رابطه?علی و معلولی می?دهد و مسیر اراده?انسانها و
مشیت را در تحقق یک?واقعیت مقدس (یعنی ظهور امام)، روشن می?سازد. پس اگر شیعیان ومنتظران امام عصر، علیه?السلام،واقعا
و براي?فرج او به درگاه احدیت ? « طلب کرده » ظهور آن حضرت?می?شدند از صمیم قلب ایشان را ازخداوند متعال « خواستار »
دعا و استغاثه?می?نمودند، بی?تردید حضرت حق این?خواسته را اجابت می?فرمود. ( 8) در این?حقیقت نباید شک کرد ;اما آن
سؤالهاو ابهامها نیز باید پاسخ گفته شود که?به خواست الهی در قسمتهاي آینده?تبیین خواهد شد. ادامه دارد پی?نوشتها: 1. کمال
الدین، باب 38 ، حدیث اول. 2. براي تاکید بر رفع شبهه، باز می?گوییم:ممکن است?به نظر آید که تقوا و بندگی (درکنار اعتقاد به
امامت و ولایت)، می?تواندبهترین عامل ثبات قدم باشد. در پاسخ?می?گوییم: چنانکه اشاره شد، دعاي تعجیل?فرج (به گونه
نشانگر عوامل دیگر از جمله تقوا و بندگی نیزهست. کسی که از ?،« چونکه صد آمد، نود هم پیش ماست ?» راستین آن) به مقتضاي
براي آمدن امام?عصر، علیه?السلام، دعا نخواهد کرد و ازسوي دیگر آن که ? « براستی » مسیر تقوا و بندگی خارج?است، هیچ?گاه
واقعا براي تعجیل ظهوردعا می?کند کسی است که از بی?تقواییها به?تنگ آمده و از این رو خود مزین به تقوا وبندگی حضرت
به درگاه الهی استغاثه کنید ? « پس »، حق است. 3. کمال الدین، باب 32 ، حدیث هشتم. 4. زیرا می?فرماید: هرگاه امامتان را ندیدید
(و فرج اورا بخواهید). 5. اگر در برخی روایات نیز نسبت غایب?شدن به امام داده شده باشد، با آنچه گفتیم،منافاتی ندارد ;زیرا در
عدم » اینکه زمینه اصلی?غیبت امام عصر، علیه?السلام، مردم هستند،تردیدي نیست و در روایت امام باقر،علیه?السلام، با نسبت دادن
به مردم، این موضوع مورد توجه قرار گرفته?است. در مواردي هم که به این نسبت تاکیدنشده، نکات و مسائل دیگري ?« رؤیت امام
در نظر بوده?است. 6. عزت، افتخار، سربلندي و عظمتی هم که?اکنون به برکت نظام مقدس جمهوري?اسلامی ایران نصیب شیعه،
و بلکه همه?مسلمانان جهان شده، ثمره همین اندیشه ومکتب است. اساس این نظام مقدس بر ولایت?فقیه مبتنی است و آنهم نشات
شمرده می?شود. ? « نایب امام?معصوم » گرفته از ولایت?معصوم ;یعنی امام عصر، علیه?السلام، است;زیرا در مکتب شیعه، ولی فقیه
از نور ولایت، چنین عزت و عظمتی?براي ما به ارمغان آورده، آیا شایسته ? « مشعلی?تابناك » اکنون سخن این است که اگر
نیست؟ قطعا پاسخ « خورشید » به سوي?طلوع ? « فجر صادق » ولایت?باشیم؟ وآیا انگشت اشاره ? « خورشید جهانتاب » نیست?در پی
صفحه 19 از 49
فرهنگ?سوگواري در کشور بر فرهنگ » : مثبت?است. 7. اخیرا یکی از مقامات ارشد فرهنگی کشورچنین اظهار نظر کرده است
8. در این زمینه، ذکر فرازي از ( 14 ، ص? 3 /7/ کیهان 78 ) «. شادي غلبه?کرده است و باید براي گسترش فرهنگ?شادي تلاش شود
اگر شیعیان?ما - که خدا توفیق طاعتشان بخشد » : نامه امام?عصر، علیه?السلام، به جناب شیخ مفید،رحمۀ?الله?علیه، قابل توجه است
- بادلهایی متحد و یکپارچه، به پیمانی که با مادارند وفا می?کردند، هرگز میمنت و فیض?ملاقات ما از آنان به تاخیر نمی?افتاد و
( بزودي?سعادت دیدار ما با معرفتی کامل و شناختی?راستین نصیبشان می?گشت... (الاحتجاج،ج? 2، ص 325
حکومت علوي، الگوي حکومت مهدوي
حکومت علوي، الگوي حکومت مهدوي اشاره: شاید در اذهان بسیاري ازمردم این پرسش مطرح باشد که اماممهدي، علیهالسلام،
چگونه حکومتخواهد کرد و نظام سیاسی - اداري کهاو برپا میکند چه ویژگیهایی خواهدداشت؟ در پاسخ این پرسش باید گفت
کهویژگیهاي حکومت مهدوي همانویژگیهاي حکومت علوي است ;با اینتفاوت که حکومت علوي تنها درگسترهاي محدود از
کره خاك و در مدتزمانی ناچیز برقرار شد و آن حضرتهم به دلیل درگیري در جنگهاي داخلی،نتوانستبه همه آنچه که در
نظرداشت جامه عمل پوشد ;اما امام مهدي، علیهالسلام، با پیش گرفتن سیرهجدش امیرالمؤمنان، علی،علیهالسلام، تا آستانه برپایی
قیامتاز دالتبرمیسازد و به همه اهدافخود دست مییابد. با توجه به فرارسیدن ماه شعبان،ماه تولد امام عدالت و ماه رمضان،ماه
شهادت امام عدالت، بی مناسبتندیدیم که براي آشنایی بیشترخوانندگان عزیز موعود مروريداشته باشیم بر سیرهحکومتی امامعلی،
علیهالسلام، در مدت زمانمحدود حکومتخویش. امید که مقبولافتد. با پیروزیهاي بزرگ اعراب مسلماندر نقاط مختلف جهان،
سیل اموال ودرآمد به بیت المال سرازیر شد و درزمان خلیفه دوم، بر خلاف سنت پیامبرسبقت در اسلام یا شرکت در جنگهايصدر
اسلام ملاك برتري در دریافتبیت المال شد. خلیفه هر چند بعدا از اینتبعیض مالی اظهار پشیمانی کرد وسختگیریهایی به عمل
آورد اما هرگزنتوانست اوضاع و احوال را به وضعپیشین بازگرداند ( 1) . عثمان در دوران زمامدارياش برخلاف وعدهاي که هنگام
قبول خلافتکرده بود نه به سنت پیامبر عمل کرد ونه سیره شیخین را مد نظر قرار داد،بلکه دستیاران و اقوام خویش را درتصاحب
بیت المال باز نگه داشت و بهبهانه صله رحم، اموال هنگفتی را بهآنان اعطا کرد و همان تبعیضات دورانعمر را با شدت بیشتري
گسترش داد ودر نتیجه زمینداران و مالداران بزرگپدید آمدند. خود وي خانهاي از سنگ و آهک بناکرد که درهایش از چوب
عاج و عرعرساخته شده بود. وقتی کشته شد صد وپنجاه هزار دینار و یک میلیون درهم نقداز خود باقی گذاشت و ارزش
وادي القري و دیگر جاها بیش ازصد هزار دینار برآورد شد. او اسب وشتران فراوان داشت ( 2) گوهرهایی کهدخترانش » املاکشدر
( بر سینه میآویختند چونآفتاب میدرخشید ( 3) . تمام خمس گرفته شده از افریقا رایکجا به مروان بخشید و فدك را بهقطاع ( 4
وي درآورد. همه غنایمافریقا - ازطرابلس تا طنجه - را به عبدالله بن ابیسرح اهدا کرد. زید بن ارقم - کلید دار بیت المال درزمان
عثمان - که از جایزه دویست هزاردرهمی به ابوسفیان و رداختیکصدهزار (درهم) به مروان با سفارشعثمان به خشم آمده بود.
کلیدها را جلوعثمان گذارد و گریست. عثمان گفت:چون صله رحم کردهام میگریی؟ گفت: نه اما گمان دارم این مالها رابه
عوض انفاقهایی که در راه خدا،هنگام حیات رسول الله کرديبرمیداري، اگر صد درهم به مروانمیدادي باز هم زیاد بود (تا چه
رسد بههزار درهم). عثمان گفت: پسر ارقم، کلیدها رابگذار و برو! فرد دیگري را مسؤول بیتالمال خواهم کرد ( 5) از عطاهاي بی
حساب عثمان، زبیرداراي چهار هزار دینار نقد، یک هزاراسب و یک هزار کنیز شده بود. طلحهاملاك فراوان و خانههاي مجلل
داشت.عبدالرحمن بن عوف داراي هزار اسب،هزار شتر و ده هزار گوسفند بود و دراسکندریه، بصره و کوفه خانههاي باشکوه بنا
کرده بود. ( 6) امیرالمؤمنین کهرابط میان مردم معترض وخلیفه بود،بادلسوزي تمام به وي پیشنهاد کرد جهتبرآوردن خواستههاي
مردم سریعا بهحقوق از دست رفته آنان رسیدگینماید و خطر قریب الوقوع را به ويیادآور شد. عثمان براي این امر مهلتخواست،
صفحه 20 از 49
حضرت در پاسخ فرمود: آنچه به مدینه مربوط است، در آنمهلتی نیست و آنچه بیرون از مدینهاست مهلتش رسیدن دستور تو
بهآنهاست. ( 7) اما عثمان نخواستیا نتوانستبهقول خود وفا کند و بدین ترتیبموجبات قتل خویش را فراهم آورد. وجود این
تبعیضها، مسالهايزودگذر و موقتی نبود که با رفتنعثمان از میان برود بلکه در میانخواص جامعه آن روز به صورت یکفرهنگ و
عادت درآمده بود. اطرافیان و وابستگان خلیفه بهصرف همین وابستگی و قرابت، از مالو مقام بسیار برخوردار میشدند وباتوجیهات
هوس پسندانه آن را حق خودمیشمردند و تحت عنوان صله رحمسوسوي وجدان خویش را نیزخاموش ساخته با خیال راحت
اموالمردم را به غارت میبردند. امیر المؤمنین، علیهالسلام، درتوصیف این دوران میفرماید: او (عثمان) همانند شتر پر خوار وشکم
برآمده همی جز جمعآوري وخوردن بیت المال نداشت. او باهمکاري بستگان پدرياش، همچونشتر گرسنه در بهار بر روي علف
8) بعد از قتل عثمان، مردم براي بیعتبا امام علی، علیهالسلام، ) .« بیتالمال افتاده به خوردن مشغول شدنداما کارشان به نتیجه نرسید
به در خانه اوهجوم آوردند اما او بخوبی میدانستتغییر این فرهنگ وخارج ساختن اینعادت زشت از سر بزرگان قوم کاريبس
دشوار است و به یک عمل جراحیبزرگ نیاز دارد که پیکره سرطانی آنروز اجتماع تحمل آن را نخواهد داشت. ولی، به دلیل
مسؤولیت الهی علما وحضور و اعلام آمادگی مردم برايتحقق این تحول اجتماعی، اصلاحاتبزرگ خود را آغاز کرد و خطاب
( بهمردم، اوضاع آن دوران را به دورانقبل از اسلام و عمل خویش را بهاقدامات رسول خدا تشبیه کرد و ازامتحانی سختخبر داد ( 9
و اصولخللناپذیر حکومتخود را اعلام نمودو تا آخر نیز بدان پاي فشرد. امام، علیهالسلام، دستور داد همهاسبها و شترها و
اسلحههاي موجود درخانه عثمان - جز سلاح و مرکبشخصی او - را به بیت المال بازگردانند. عمروعاص چون از این ماجرااطلاع
یافت، در نامهاي به معاویه نوشتهرچه میخواهی بکن که پسر ابوطالبهمه اموال تو را خواهد گرفت، آنچنانکهچوبی را پوست
کنند. ( 10 ) امیرمؤمنان در دومین روز بیعت،براستی هشدار داد، اموال و قطایعی راکه عثمان، ناروا به دیگران بخشیده بهبیت المال
باز خواهد گرداند. هرچند باآن، زنانی را کابین بسته باشند و یاکنیزکان خریده باشند. ( 11 ) در دیدگاه علوي برتریهاي
معنوي،همچون تقوا و صحبتبا رسول خداهرگز ملاك برتریهاي مادي و مالیقرار نگرفت و همگان به طور مساوي ازبیت المال
بهرهمند شدند. به همین دلیلبسیاري از اشراف و رؤساي قبایل کهاکنون خود را از حقشان! محروممیدیدند، امام عادل را رها کرده
بهسراغ معاویه رفتند. حضرت در یکدرد دل خصوصی، با مالک اشتر، ازاینکه مردم او را رها کردهاند، شکوهکرد. مالک علت آن
را شدت عدالت اودانست و گفت: اکثر مردم به دنبال دنیاهستند، اگر بذل مال کنی اطرافت جمعمیشوند. فرمود: نمیتوانم بیش از
حق به کسیبدهم. امید است که خداوند گروهیکوچک را بر گروهی بزرگ غلبهدهد. ( 12 ) جامعه آن روز هرچند از بیماریها
وانحرافات متعددي رنج میبرد امادنیاطلبی و فساد مالی از همه آنهاخطرناكتر بود و امیر مؤمنان همچونطبیبی ماهر ابتدا به معالجه
این آفتاهتمام ورزید. او دوست داشت همهانحرافات را از میان بردارد اما از بیمپراکندگی بیشتر مردم و توقفبرنامههاي اصلاحی،
از وارد ساختنفشار بیشتر خودداري کرد. او آرزوداشت روزي بتواند همه سنتهاي تعطیلشده رسول خدا، همچون تغییر مقامابراهیم،
حرمت متعتین (عمره تمتع،نکاح متعه)، غصب فدك و... را به حالاول خود بازگرداند ( 13 ) اما همیناصلاحات نیز با مقاوت شدید
روبروشد و کوهی از مشکلات و کارشکنیهارا در مقابل حکومت عدل امام قرار دادکه برداشتن آنها به صبري جمیل،برنامهاي دقیق
وموعظههاي مرديشفیق محتاج بود که بزرگمردي چونعلی بن ابیطالب، علیهالسلام، همه آنهارا داشت. امام براي انجام این
اصلاحات ابتدااز خود و اطرافیانشان آغاز کرد. کارگزاران امیرالمؤمنین وقتیمیدیدند پیشوا و امامشان قبل از تعلیمدیگران به تعلیم
نفس خویش اقدامنموده است ( 14 ) و برا طرافیان خود نیزهمچون دیگران در اجراي قوانین وعدالت، نظارت دارد، براي خود عذر
وبهانهاي نداشتند. آن حضرت معتقد بودکسی که خود را به عدالت ملزم ننمود واولین تجربه عدالت را در کشور وجودخویش با
بیرون راندن خواستههاي دلنیازمود و در کار خیري که مردم راءبدان دعوت میکند پیشی نگرفت ( 15 ) قادرنخواهد بود دیگران را
به کارهاي نیک وعدالت وادار سازد. عدالتخواهی چنان با گوشت وخون امیر مؤمنان آمیخته بود کهرسول خدا فرمود: او در راه
صفحه 21 از 49
اجراي احکام الهیسختگیر است. ( 16 ) او کاملا آگاه بود که اگر شخصحاکم یا اطرافیانش اندکی از جادهعدالت و انصاف بیرون
روند، زیردستان با شدت بیشتري حریم عدالت رامیشکنند. به قول سعدي: اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامان او
درخت از بیخ به پنجبیضه که سلطان ستم روا دارد زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ از اینرو چشمهاي روشنتر ازآفتابش همیشه بر
اطرافیانش نظارهمیکرد و به آنان اندك مجالی براي دورشدن از جاده عدالت نمیداد. آن حضرت در نامهاي به محمد بنابوبکر،
آنگاه که وي را به فرمانداريمصر فرستاد توصیه کرد که حتی درنگاههایش به مردم عدالت داشته باشد.زیرا اگر حاکم میان نگاه
کردن بهبزرگان و اشراف جامعه با نگریستن بهضعفا و پا برهنگان تفاوت قائل شود،گروه اول به حمایتبی دلیل او طمعمیکنند و
دسته دوم از عدالت وي ناامیدمیشوند. ( 17 ) هشدار امیر مؤمنان به عقیل با آهنگداخته و سرزنش علی بن ابی رافع -متصدي بیت
المال - به دلیل عاریت دادنیک گردنبند به دختر خلیفه و دستور بازگرداندن آن، در همین راستا قابلتفسیر است. آن حضرت براي
آنکه نشان دهدبرداشت نابجا از بیت المال، نوعیدزدي محسوب میشود به عقیل کهدرخواست مال بیشتري داشت فرمود:شبانه
صندوق تاجران بازار را بشکنو بردار. عقیل اظهار اشتخواهاندزدي نیستم. فرمود: دزدي از یک نفر آسانتر است ازسرقت از بیت
المال است و خیانتبهیک گروه سختتر از خیانتبه یک فرداست. ( 18 ) روزي، در میان لباسهاي مختلفیکه به بیت المال رسیده
بود، یک پالتويکلاهدار از جنس خز، نظر امام حسن، علیهالسلام، را به خود جلب کرد ;اماحضرت از دادن آن خودداري کرده
بهعدالت تقسیم نمود و آن پالتو سهمجوانی همدانی شد و او چون شنید امامحسن بدان نظر داشته، به وي تقدیمکرد. ( 19 ) با
مروري بر خطبهها و نامههايامام امیر المؤمنین برنامههاي نظارتیایشان را براي تحت نظر گرفتنکارگزاران میتوان به دو بخش
تقسیمکرد: بخش فکري، فرهنگی و بخشاجرایی، حکومتی. 1. اقدامات فکري و فرهنگی امام امیرالمؤمنین براي حفظ وادامه
سلامت کارگزارانش بهمناسبتهاي مختلف، جایگاه، وظایف وسرانجام انسان را براي آنان تبیینمینمود تا از گرفتار آمدنشان در
دامغفلتبر حذر دارد. دامی که بیشترینصیدش صاحب منصبان و حاکماناند.وي هنگام اعزام یکی از مدیران به محلماموریت و یا
در حین خدمت، طینامههایی آنان را به یاد نظارت خداوندبر اعمال بندگان و سختیهاي قیامتمیانداخت و نسبتبه مسؤولیت
او را به تقواو ترس از خدا در امور پنهان فرمانمیدهد، آنجا » الهیآنها بیدار باش میداد. در نامهاي بهیکی از مالیات بگیران خود
20 ) و نیز میفرماید: در راه خدا آنچه بر شما واجباست انجام دهید که خداوند از ما و ) «. که غیر خدا هیچ شاهدينیست
( شماخواسته با کوششهاي خود از اوسپاسگزاري کنیم. ( 21 ) شبیه چنین سفارشهایی در نامه بهمالک اشتر و محمد بن ابیبکر ( 22
نیزدیده میشود. و نیز به مالک سفارشفرمود: مبادا به بهانه اطاعت از فرماندیگري، فرمان خدا را نادیده گیري. امیرالمؤمنین
حکومت و زمامداريرا به عنوان امانت در دست کارگزارانمعرفی میکرد که خیانت در آن ودستدرازي به بیتالمال،
( همسنگخیانتبه خون مسلمانان ( 23 ) و نشانهعدم اعتقاد فرد خائن به قیامت است. ( 24 ) در نامه معروف به عثمان بنحنیف ( 25
بعد از گله و شکایت از او وبیان زندگانی سراسر زهد خود، علتاینگونه سخت گیري بر نفس را ترس ازروز هولناك قیامت
میشمارد و کسانیرا که به غذاهاي تشریفاتی و نابودشدنی دنیا مشغول گشتهاند بهحیوانات پرواري تشبیه کرده است تامخاطب را
از خواب غفلتبیدار کند ودر پایان به فرماندار خود مینویسد: پسر حنیف، از خدا بترس و بههمان قرصهاي نان اکتفا کن تا
خلاصیتو از جهنم امکان پذیر گردد. ( 26 ) روش دیگر امام، علیهالسلام، براينظارت بر زمامداران از طریق فکري،فرهنگی، توجه
ستم، نامه » دادن آنها به عواقبشوم خیانت در همین دنیاست، اگرکسی به قبر و قیامت هم کاري نداشتهباشد، باید بداند که
مملکتی ممکن استبه کفربماند ولی به ظلم باقی نخواهد ماند، اگرزمامدار در پی کسب نام نیک دردنیاست، « عزلشاهان بود
بایستی متوجه باشدهمانگونه که امروزیان اعمال گذشتگانرا نقد و بررسی کرده مورد قضاوتقرار میدهند، آیندگان نیز اعمال ما
مردم به کارهاي تو - مالک -همانگونه نظر میکنند که تو درباره آنهامیگفتی ( 27 ) بسیاري از حیف و میلها در » . راخواهند سنجید
بیتالمال بدان دلیل صورت میگیرد کهحاکم میخواهد با دادن اموال همهمردم به گروهی خاص، آنان را دراطراف خود نگه دارد
صفحه 22 از 49
تا روز مبادا از اوو حکومتش دفاع کنند. البته بهرهمنداناز این اموال چند صباحی زبان به مدحو ثناي او خواهند گشود و در
ظاهرموجب سرافرازي حاکم در دنیامیگردند اما سنتخداوند بر این قرارگرفته است که سرانجام ازسپاسگزاري آنان محروم
میگردد وهنگام نیاز و لغزش بدترین رفیقان وملامت کنندهترین دوستان باشند. ( 28 ) خداي تعالی با هیچ یک از بندگانخود بی
دلیل نه سر خصومت و دشمنیدارد و نه با احدي پیمان قوم و خویشیو برادري بسته است، بلکه همه چیز براساس حکمت و قانون
استوار گردیدهو باطل در آن راه ندارد یکی از اینحکمتهاي الهی هلاکت قوم ستمکار باهر نام و عنوان است. امیرمؤمنان درنامهاي
به فرماندهان نظامی علتسقوط و هلاکتحکومتهاي گذشته رادر دو مساله دیده است: یکی آنکهزورمندان آنها به گونهاي
عملمیکردند که مردم مجبور شدندحقوقشان رااز طریق رشوه و دیگرراههاي ناصواب خریداري نمایند ودیگري سوق دادن مردم
به سوي باطلاز سوي حاکمان است. ( 29 ) شیوه دیگر امیرالمؤمنین براي دورساختن زمامداران از ارتکاب خیانت،تحریک احساسات
و غیرت آنها بود. درنامهاي به ابن عباس مینویسد. من در کارهاي تو شریکم اگر زیانیبرسانی به امام و پیشواي خود
زیانرساندهاي. ( 30 ) و در نامهاي احتمالا بههمین شخص براي آنکه او را از راهخطایی که رفته بود پشیمان کند،میفرماید: من تو را
شریک در امانتم - یعنیحکومت - قرار دادهام و از میان همهخاندانم به تو اعتماد کردم، حالا کهاوضاع بر من سختشده، تو هم
مرارها کردهاي؟! چطور مال حرام ازگلویت پایین میرود ( 31 ) ... گاهی حضرت در سخنرانیهايعمومی نیز به مردم هشدار میداد
کهخداوند شما را به وسیله اموالمیآزماید. روزي مولاي متقیان در حالسخنرانی بود، مردي برخاست و ازمعنی فتنه و امتحان
الم احسب الناس انیترکوا، ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون نازل شد از رسول خداپرسیدم مقصود از » پرسید. امام پاسخداد: وقتی آیه
آزمایش و فتنهچیست؟ فرمود: یا علی! امت، بعد از منامتحان خواهند شد... این مردم پس ازمن با ثروتشان آزمایش
.1 ... ( میشوند،دیندار بودن را منتی بر خدا قرارمیدهند... رشوه را به نام هدیه و ربارا به رسم تجارت حلالمیشمارند ( 32
اقدامات اجرایی و حکومتی اقدامات فرهنگی و سفارشحاکمان و کارگزاران به یادآوريقیامت و نظارت خداوند هرچندضروري و
کارساز است، اما هرگزکافی نیست. بلکه در کنار آن بایستیاقدامات حکومتی و نظارتی نیز اعمالگردد. اقدامات امام امیرالمؤمنین
2. انتخاب اصلح براي مدیریت یکی از مهمترین وظایف حاکماسلامی، انتخاب شایستهترین افرادبراي - در اینخصوص عبارتند از: 1
مدیریتهاي مختلف کشور است. امیرالمؤمنین، مدیر جامعه را بهقطب آسیا تشبیه کرده ( 33 ) و تغییر آن راموجب تغییر اوضاع زمانه
دانستهاست ( 34 ) در بسیاري موارد دین و اعتقادمردم نیز اعتقاد مدیر آن جامعهمیباشد چنانکه رسول خدا،صلیاللهعلیهوآله، در
نامههاي خود باامپراتور روم و پادشاه ایران، گناهمسلمان نشدن مردم را به عهده آناندانست. رهبر جامعه اسلامی چنانکه بههر دلیل
فردي را به مدیریتبخشی ازکشورش برگزیند، در حالیکه میدانددیگري از او شایستهتر است، بهفرمایش پیامبر
اکرم،صلیاللهعلیهوآله، به خدا و رسول خداو همه مسلمانان خیانت کرده است. ( 35 ) رسول خدا جوانی بیست و چندساله به نام
را بهفرمانداري مکه انتخاب کرد و به اوفرمود: میدانی چه مقامی به تو دادهام؟تو را فرماندار اهل الله، عز و « عتاب بن اسید »
جل،نمودهام و بعد فرمود: لو اعلم لهم خیرا منکاستعملته، علیهماگر بهتر از تو سراغ داشتم او را بدینامر برمیگزیدم. ( 36 ) یکی از
یاران پیامبر از وي مقام ومنصبی خواست، حضرت دستی بهشانهاش زد و فرمود: تو براي حکومت ضعیفی و آنکه ازعهده بر نیاید،
در آخرت خوار وپشیمان خواهد شد. ( 37 ) امام امیرالمؤمنین نیز در دورانزمامداري خود بدین امر مهم توجهکافی داشت، خود به
انتخاب اصلحاقدام میکرد، مدیران ضعیف را معزولمینمود و به کارگزاران خود این امر راءتوصیه میفرمود. پینوشتها: 1. ر.ك:
3. ر.ك: علی، حماسه جاوید، . شهیدي، سیدجعفر، تاریخ تحلیلیاسلام. 2. ر.ك: المسعودي مروج الذهب، ج 1، جز 2،ص 332
قطاع ، قطعه زمینی است که حاکم بهفردي واگذار میکند و سود بسیار اندکی ازاو میگیرد اما از دادن مالیات معاف » .4 . ص 45
6. ر.ك: علی حماسه . 5. ر.ك: ابن ابی الحدید، همان، ج 1، ص 198 . است.ر.ك: ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 1،ص 269
. 10 . ر.ك: ابن ابی الحدید، همان، ج 1، ص 90 . 9. همان، خطبه 16 . 8. همان، خطبه 2 . 7. نهجالبلاغه، خطبه 164 . جاوید، ص 45
صفحه 23 از 49
13 . ر.ك: الکلینی، محمدبن یعقوب، . 12 . شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، همان،ج 1، ص 180 . 11 . ر.ك: نهجالبلاغه، خطبه 15
16 . امام امیرالمؤمنین در زمان . 15 . ر.ك: همان، خطبه 86 . 14 . ر.ك: نهجالبلاغه، کلمات قصار 73 . الکافیروضه)، ج 1، ص 85
پیامبر مدتیبه ولایت و جمع زکات و خراج یمن منصوبشد، بعضی از صحابه پیامبر که با او بودندخواستند بر شتر صدقه سوار
شوند، امامعلی، علیهالسلام، اجازه نداد و فرمود: سهمشما به اندازه سهم دیگران است و عاملی راکه در غیاب حضرت با این
اشخاص مداراکرده بود ملامت کرد. آنها از سختگیري علی،علیهالسلام، به پیامبر شکایتبردند، پیامبرفرمود: از علی شکایت نکنید
.18 . که براي خداسختگیر است، حق با علی است و او بهتنهایی ارزش یک سپاه در راه خدا را دارد. 17 . ر.ك: نهجالبلاغه، نامه 27
. 21 . همان، نامه 51 . 20 . ر.ك: نهجالبلاغه، نامه 26 . 19 . ر.ك: همان، ص 401 . المجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 41 ،ص 114
25 . عثمان بن حنیف بن واهب بن الحکم . 24 . ر.ك: همان، نامه 41 . 23 . ر.ك: همان، خطبه 176 . 22 . ر.ك: همان، نامه 27
بنثعلبۀ بن الحارث الانصاري - در زمانحکومت عمر متصدي اخذ مالیات ازبخشهایی از عراق بود - امیرالمؤمنین او را
بهولایتبصره گماشت، طلحه و زبیر چون بربصره تسلط یافتند بعد از شکنجههاي زیاد،او را از بصره بیرون کردند، وي بعد
ازشهادت علی بن ابیطالب، علیهالسلام، درکوفه ماند و در زمان معاویه از دنیا رفت (ابنابی الحدید، همان، ج 16 ، ص 205 ) عثمان
. 28 . همان، خطبه 126 . 27 . همان، نامه 53 . ازصحابه رسول خدا بود و در جنگ احدشرکت داشت. 26 . ر.ك: نهجالبلاغه، نامه 45
33 . ر.ك: . 32 . همان، خطبه 156 . 31 . نهجالبلاغه، نامه 41 . 30 . ابن ابی الحدید، همان، ج 15 ، ص 126 . 29 . ر.ك: همان، نامه 79
37 . مدیریت و فرماندهی . 36 . اسد الغابه، ج 3، ص 358 . 35 . البیهقی، سنن، ج 10 ، ص 11 . 34 . ر.ك: همان، نامه 31 . همان، خطبه 3
. در اسلام، ص 153
رمضان، بهار انتظار
ابراهیم شفیعی سروستانی ماه خدا با برکت، رحمت ومغفرت الهی به بندگان خدا رويمیآورد و همگان را به مهمانی
خدافرامیخواند ;ماهی که روزهایشبهترین روزها، شبهایش بهترینشبها و ساعتهایش بهترساعتهاست (; 1) ماهی که در
لحظهلحظهاش خدا جاري است و هرآنشسرمایهاي است که باید چون جانپاسش داشت و آن را براحتی از کفنداد. مگر میتوان
غیر از ماه مباركرمضان، ماهی را پیدا کرد که یکشب از شبهاي آن ارزشی فزونتر ازهزار ماه داشته باشد؟ ( 2) مگر میتوان غیر از
( این ماه،ماهی را سراغ گرفت که در سرتاسرآن درهاي بهشتبر روي مردمانگشوده و درهاي دوزخ بر روي آنانبسته باشد؟ ( 3
مگر میتوان ماه دیگري را نشانداد که در آن نفس کشیدن حکمتسبیح و خوابیدن حکم عبادت داشتهباشد؟ ( 4) پس بیایید قدر
این ماه را بیشتربدانیم و پیش از آنکه لحظههايارزشمندش سپري شود ازچشمهسار جوشان آن خود راسیراب کنیم. رمضان، بهار
قرآن و بهار دعا ومناجات به درگاه پروردگار بینیازاست. در هیچ ماهی به اندازه ماهمبارك رمضان دعا، مناجات، ذکر ونمازهاي
مستحبی وارد نشده است.هر روز آن، دعایی خاص و هر شبشنماز و ذکري ویژه خود دارد. اما رمضان، بهار انتظار نیزهست ;چرا
که در دعاها و مناجاتهاياین ماه به همان اندازه که روح بندگیو تضرع به درگاه خداوند و طلبآمرزش و رستگاري از او
موجمیزند ;روح انتظار و امید فرارسیدن دولت کریمه اهل بیت، علیهمالسلام، نیز جاري است. با بررسی اجمالی اعمال ماهمبارك
رمضان روشن میشود کهعلاوه بر تضرع و بندگی در پیشگاهخالق هستی دو موضوع دیگر نیز درمجموع این اعمال مورد توجه
جديقرار گرفته است ;که عبارتند از: 1- نقش امام و حجت الهی در جهانهستی ; 2- انتظار و آمادگی برايظهور دولت کریمه اهل
بیت،علیهمالسلام. در اینجا براي روشنتر شدنموضوع به برخی از دعاها ومناجاتهایی که این دو موضوع درآنها تجلی یافته است،
اشارهمیکنیم. 1. نقش امام و حجت الهی در جهانهستی در اعتقاد شیعه امامت تنها بهامور شرعی و اعتقادي مردم و یاحتی امور
اجتماعی و سیاسیمحدود نمیشود، بلکه امام به عنوانحجتخدا در عالم تکوین نیز نقشداشته و واسطه فیض الهی به بندگاناست.
صفحه 24 از 49
به عبارت دیگر آنچه کهخداوند در عالم هستی مقدر فرمودهاز مجراي امام و حجت عصر برمردم جاري و ساري میشود. و ازاین
رو است که در زیارت جامعهکبیره، که از امام هادي، علیهالسلام،نقل شده خطاب به ائمه معصومین، علیهمالسلام، عرض میکنیم:
... بکم فتح الله و بک یختم، وبکم ینزل الغیث و بکم یمسکالسماء ان تقع علی الارض الاباذنه و بکم ینفس الهم و یکشفالضر
و... ( 5) ... خداوند، [هستی را] به وسیلهشما آغاز کرد و به وسیله شما [نیز]به انجام میرساند. او به وسیله شماباران را نازل میکند و
به وسیله شما،تا زمانی که خود اراده کند، آسمان رااز اینکه بر زمین فروافتد، نگاه میداردو هم به وسیله شما غم و اندوه رابرمی
دارد و سختیها را برطرفمیسازد. و یا در زیارت مطلقه حضرتاباعبدالله، حسین بن علی،علیهماالسلام، که از امام
صادق،علیهالسلام، نقل شده، خطاب به آنوجود مقدس و دیگر ائمه هدي،علیهمالسلام، میگوییم: ... ارادة الرب فی مقادیر
امورهتهبط الیکم و تصدر من بیوتکم. ( 6) اراده پروردگار در همه آنچه اومقدر داشته به شما محول شده و ازخانههاي شما صادر
میشود. با توجه به این بینش و این اعتقادنسبتبه امامان معصوم و حجتهايالهی، علیهمالسلام، است که شب قدرمفهوم مییابد;
یا برنامه یک ساله جهان هستیرا بر کسی که از سوي خداوند « کلامر » شبی که فرشتگان وروح به اذن پرودگار خویش
بهولایتبرگزیده شده عرضهمیدارند. چنانکه در روایتی که ازپیامبر اکرم، صلیاللهعلیهواله، نقلشده آمده است: امنوا بلیلۀ القدر،
فانه ینزلفیها امرالسنۀ و ان لذلک ولاة منبعدي علی بن ابی طالب و احدعشر من ولده. ( 7) به شب قدر ایمان بیاورید همانا دراین
شب امور یک سال (همه آنچه دریک سال واقع میشود) نازل میگردد وبراي این موضوع پس از منپیشوایانی وجود دارند که
عبارتند از:علیبنابیطالب و یازده تن از نوادگاناو. بنابراین، ماه مبارك رمضان کهشب مقدس قدر را در خود جاي دادهاست
فرصت مناسبی استبرايتوجه دادن مردمان به جایگاهبرجسته حجتهاي الهی،علیهمالسلام، به طور عام، و امامعصر و حجت زمان،
علیهمالسلام،به طور خاص، در عالم هستی ویادآوري وظیفهاي که آنان نسبتبهاین واسطههاي فیض خداونديدارند
« الغیبۀ » نعمانی و کتاب
سید محمد جواد شبیري ترجمه و تلخیص: لعیا اعتماد سعید اشاره: با وجود نقش مهم و برجسته?مرحوم نعمانی در پاسداري از
اندیشه?غیبت و مهدویت قدر او چنانکه بایدشناخته نشده و چنانکه شایسته مقام?اوست درباره او سخن گفته نشده?است.
نگاشته?اند بتفصیل ? « الکتاب النعمانی و کتابه?الغیبۀ » حجۀ?الاسلام سید محمدجوادشبیري در مقاله عالمانه?اي که باعنوان
ومصادر و منابعی که او ? « الغیبۀ » درباره?زندگینامه، اساتید (مشایخ) وشاگردان مرحوم نعمانی و همچنین?اهداف او از تالیف کتاب
در تالیف این?کتاب از آنها بهره جسته، سخن?گفته?اند. آنچه در زیر خواهد آمد ترجمه?بخش کوتاهی از مقاله یاد شده
ارجاع می?دهیم. مقدمه قدیمی?ترین ? « علوم?الحدیث » است.علاقمه?مندان به مطالعه کامل این مقاله?را به شماره سوم مجله
که?شیخ بزرگوار و جلیل القدر ? ،« الغیبۀ » کتابی که درباره?غیبت امام زمان به دست ما رسیده?است، کتابی است?با نام
ابوعبدالله?نعمانی، آنرا تالیف نموده است. به دلیل اهمیت این کتاب تصمیم به?بیان زندگینامه مؤلف آن و بحث?درباره مصادر
کتاب ( 1) گرفتیم. امیداست که در راه روشن نمودن?گوشه?اي از زندگی این محدث بزرگ،همچنین این اثر مهم، توفیق یابیم.
زندگی نعمانی ابوعبدالله محمد بن جعفر نعمانی?از بزرگان اهل علم در قرن چهارم?بوده و نجاشی وي را با این سخن?وصف
کرده است: او که معروف به ابن زینب ( 2) است;شیخ عظیم القدر و بلند مرتبه?اي است?از اصحاب ماست، عقایدش صحیح?بوده
و تعداد زیادي حدیث نقل کرده?است. او ابتدا در بغداد بود و سپس به?شام عزیمت کرد و در همانجا جان?سپرد. ( 3) درباره
زندگی این عالم جلیل?القدراطلاعات کافی به دست ما نرسیده?است، فقط می?دانیم که ابوالقاسم?موسی بن محمد القمی در
سال 313 ق. در شیراز، حدیث لوح جابرانصاري را از قول سعد بن عبدالله?اشعري براي او نقل کرده است. ( 4) همچنین نعمانی، در
سال 327 ق.در بغداد بوده و در ماه رمضان همان?سال تحت تعلیم ابوعلی محمد بن?همام قرار داشته است. ( 5) و در سال? 333 ق.
صفحه 25 از 49
در بطریه ( 6) از توابع اردن، ( 7) حدیث را از محمد بن عبدالله بن معمرطبرانی فراگرفته است. همچنین گفته می?شود که محمدبن
عثمان بن علان دهنی بغدادي ( 8) نیزاحادیثی براي وي نقل کرده است،ولی تاریخ آن مشخص نیست. در ابتداي بعضی از
اینچنین آمده است: محمد بن علی ابوالحسن الشجاعی?کاتب - که خداوند او را سلامت?بدارد -براي من ? « الغیبۀ ?» نسخه?هاي
چنین روایت کرد: محمد بن?ابراهیم ابوعبدالله نعمانی - که?خداوند او را رحمت کناد - در ذي?حجۀ?سال 342 ق. براي من
9) چنانکه گذشت، نجاشی می?گوید:نعمانی در شام وفات یافته است ولی?او تاریخ و محل دفن ) «... اینچنین نقل?کرده است
نعمانی رامشخص نکرده است. نعمانی مطالب بسیاري را از احمدبن محمد بن سعید کوفی با واسطه ابن?عقده (م 332 ق.) ( 10 ) فرا
گرفته است، امااو مشخص نکرده که این مطالب را درکجا فرا گرفته است. ولی گمان?می?رود که مکان آن در بغداد باشد. ابن
و مسجد ? « رصافه » عقده در طول زندگانی?خویش، سه بار به بغداد سفر کرده ( 11 ) که در سومین سفر خویش، در مسجدجامع
درسال 330 ق. ( 12 ) احادیثی را براي?دیگران املا کرده است. پس ممکن?است نعمانی، در این تاریخ یا نزدیک?به آن، « براثا »
احادیث را از ابن عقده فراگرفته?باشد. تاریخ تالیف الغیبۀ زمان تالیف این کتاب، دقیقا براي?ما مشخص نیست ولی در مقدمه
به?چاپ رسیده ( 13 ) بعضی از نسخه?ها،اینچنین آمده است: او این کتاب را در ذي?حجۀ سال? 342 ق. تصنیف نموده است. ولی
این تاریخ، زمانی است که?مصنف کتاب خود را براي راوي?اش?ابوالحسن الشجاعی نقل کرده است.پس قاعدتا تالیف کتاب باید
قبل از این?تاریخ بوده باشد. با ملاحظه آنچه که گذشت،می?توان تاریخ تالیف کتاب را بین?سالهاي 333 ق. (سالی که
نعمانی?تحت تعلیم محمد بن عبدالله طبرانی?بود) تا 342 ق. محدود نمود. همچنین?وي مدت حیرت و سرگردانی مردم?درباره
نیف و ثمانون) ( 14 ) سال بیان?کرده که با استفاده از این بیان?می?توان تاریخ تالیف کتاب را به ) « هشتاد وچند » امام [دوازدهم] را
شکل?دقیق?تري به دست آورد. بدین گونه?که این سخن دلالت?بر این دارد که سن?وي در هنگام تالیف کتاب، حداقل 81 سال
بوده، چرا که شاهد حیرت وسرگردانی مردم در طول هشتاد وچند سال بوده است. پس یا 256 ق. ( 17 ) متولد گردیده
است،می?توان گفت که این کتاب در فاصله?سالهاي 336 ق. و بعد از آن تالیف?شده است. از آنچه گذشت اینچنین
برمی?آیدکه وي کتاب را در بین سالهاي 336 تا 342 ق. تالیف کرده است. هدف از تالیف کتاب: در زمان غیبت امام
دوازدهم،عجل?الله?تعالی?فرجه، و بعد از وفات?علی بن محمد سمري (آخرین نفر ازنواب اربعه) در سال 328 یا 329 ق.
وفرارسیدن زمان غیبت کبري، طایفه?امامیه دچار سرگردانی شد و بعضی?از کسانی هم که به علم صحیح?دسترسی نداشتند، مانند
گروهی که?نعمانی در بغداد و شام با آنهابرخورد کرد، از طریق حق دورمانده، دچار ارتداد شدند. از همین رو شیخ فرقه
امامیه،ابوعبدالله نعمانی، بهتر دید تا براي?هدایت مردم به سوي حق و حقیقت?اقدام نماید و این کار جز از طریق نشراحادیث پیامبر
اکرم،صلی?الله?علیه?وآله، و اهل بیت،علیهم?السلام، درباره غیبت و مسائل?مربوط به آن، ممکن نبود. وي در مقدمه کتاب
خویش(ص? 20 ) این مساله را ذکر کرده،می?گوید: اما بعد، ما دیدیم که فرقه?هاي?تشیع از هم گسیخته شده?اند و به?گروهها و
مذهبهاي مختلفی تقسیم?گردیده?اند. بعضیها به اوج صعود کرده?اند وبعضی دیگر به حضیض ذلت هبوطنموده?اند و غیر از عده
کمی، همه?درباره امام زمان و ولی امرشان دچارشک و تردید گشته?اند. پس به قصدقربت تصمیم گرفتم آنچه از ائمه?صادقین و
طاهرین (از امیرالمؤمنین،علیه?السلام، گرفته تا آخرین امام)درباره غیبت روایت?شده ذکرنمایم. ( 18 ) (صفحه 23 کتاب الغیبۀ) این
کتاب و امثال آن، مانندکمال?الدین شیخ صدوق، اثر مطلوبی?در هدایت گروههاي سرگردان?داشت. و موجب اجتماع شیعه بر
راه?مستقیم گردید، تا جایی که در اواخرقرن چهارم هیچ اثري از فرقه?هاي?منشعب از شیعه که بعد از امام حسن?عسکري،
علیه?السلام، به وجود آمده?بودند، باقی نمانده بود. ( 19 ) اینگونه به نظر می?رسد که چون?در زمان نعمانی فرقه اسماعیلیه
ازشدیدترین مخالفان امامیه بودند، او تنها به این فرقه پرداخته و به ردفرقه?هاي دیگر نپرداخته است. او دریک باب کتابش مطالبی
درباره?اسماعیل بن عبدالله ( 20 ) آورده و اثبات?کرده است که وي امام نیست و هماناامام، ابوالحسن موسی بن جعفر،علیهماالسلام،
صفحه 26 از 49
?« الغیبۀ » است. همچنین ادعاي دروغین قائم?فاطمی براي مهدویت نیز یکی ازاسباب تالیف این کتاب بوده است.چرا که نعمانی در
به بطلان?این ادعا اشاره می?کند و درباره جنگ?فاطمی با ابویزید اموي و کیفیت آن?نیز مطالبی می?آورد و چه بسا این?مساله
دلیلی هم براي نوشتن کتاب?دیگري از سوي نعمانی در رداسماعیلیه نیز بوده باشد. ( 21 ) و اما سایر مذاهب جدید و بدعی،فاقد
قدرت و شوکت?بودند و به همین?دلیل ارزش بحث و بررسی و حتی ردکردن نیز نداشتند. پی?نوشتها: 1. بخش مربوط به مصادر
کتاب الغیبۀ به?علت مشتمل بودن بر مباحث تخصصی?رجال و حدیث در این ترجمه نیامده است. 2. در کتاب?الرجال، نجاشی،
یاد شده است. 3. ر.ك: ?« ابن ابی?زینب نعمانی » اینگونه آمده?ولی در کتاب الغیبۀ شیخ طوسی (ص? 127 ،ش? 90 ) از او با عنوان
6. همان، . 5. همان، ص? 249 ، س? 6 . 4. ر.ك: النعمانی، الغیبۀ، ص? 62 ، س? 5 . النجاشی، کتاب?الرجال، ص? 383 ،ش? 1043
7. ر.ك: الحموي، یاقوت، معجم?البلدان،ص? 17 ;اطلس تاریخ اسلام (در جاهاي?مختلف ;)الوزیر البکري، . ص? 39 ، س? 1
9. همان، ص? 18 . معجم ما استعجم،ج? 1، ص? 93 (بیروت، عالم?الکتب، 1403 ق.). 8. ر.ك: النعمانی، همان، ص? 102 ، س? 37
30 ;الطوسی، 10 . الخطیب البغدادي، تاریخ بغداد، ص? 5،س? 22 ;الطوسی، کتاب?الرجال ص? 490 ،ش? 5949 . ( (پاورقی? 2
، 11 . الخطیب البغدادي، همان، ص? 5 . محمد بن الحسن،الفهرست، ص? 29 ، ش? 276 ;النجاشی،کتاب?الرجال، ص? 95 ، ش? 233
س? 18 ، به?نقل از شاگرد وي ابن الجعابی. 12 . همان، ص? 5، س? 15 ، ص? 22 ، س? 16 ;)الطوسی، الامالی، ص? 269 ، ش? 509
هشتاد و چند) به از یک ?)« نیف و ثمانون » در عبارت ? « نیف » 14 . کلمه . 13 . ر.ك: النعمانی، همان، ص? 2 .( (مجلس? 10 ، س? 39
; تا سه اطلاق?می?شود. 15 . در این مورد اقوال دیگري نیز وجود داردولی ضعیف هستند. ر.ك: الفصول المختاره،ص? 318
502 ;الطوسی، الغیبۀ،ص? 242 و 208 ;کشف?الغمۀ، ج? 3، ص? - الصراط المستقیم، ج? 2، ص? 233 ;دلائل الامامۀ، ص? 501
234 و... 16 . الکلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج? 1،ص? 514 ، اول فصل ;الصدوق، محمد بن علی?بن الحسین کمال?الدین،
ص? 430 ، س? 4،ص? 432 ، س? 9 و 12 ، المفید، محمد بن محمدبن نعمان، الارشاد، ج? 2، ص? 339 ، الطوسی،محمد بن الحسن
، 17 . الکلینی، محمدبن یعقوب، همان، ج? 1،ص? 329 ، ح? 5، ص? 514 ، ح? 1 . الغیبۀ، ص? 234 ، س? 204 ،ص? 238 ، س? 206
فرق?الشیعه،الطوسی، الغیبۀ، ص? 231 ، ش? 198 ، ص? 245 ،ش? 212 ، ص? 259 ، ش? 226 ، ص? 272 ، ش? 237 ،ص? 393 ، ش?
211 مراجعه شود. 19 . شیخ مفید در کتاب الفصول ،196 ،191 ،186 ،170،172 ،165 ، 18 . به کتاب الغیبۀ صفحات 27 . 362
المختارة(ص? 321 ) پس از بیان فرقه?هاي چهارگانه?امامیه که پس از وفات امام حسن عسکري،علیه?السلام، به وجود آمدند،
درزمان ما (یعنی سال 373 ) از هیچیک ازفرقه?هایی که یاد شد اثري وجود ندارد، مگرامامیه دوازده امامی که فرزند » : می?گوید
[امام] حسن راکه همنام رسول خداست، امام می?داند و یقین?به زنده بودن ایشان دارد... جمعیت این فرقه، تعداد دانشمندان و
متکلمان?آن از سایر فرقه?ها بیشتر است... آنها چهره[بارز] امامیه، و رؤساي جماعت آنها و مورداعتماد آنها در دیانت هستند. به
غیر از این?فرقه سایر فرقه?ها منقرض شده و از چهارده?فرقه دیگر که ذکر شد، هیچ سخن آشکاري?در دست نیست، و تنها چیزي
که از آنهاوجود دارد حکایتی از گذشتگان و سخنانی?بیهوده درباره وجود اقوامی است که هیچیک?از آنها به اثبات نرسیده
این عبارت، چنانکه ملاحظه شد، بر انقراض فرقه?هاي?بدعت?گذاري که پس از وفات امام حسن?عسکري، علیه?السلام، ? « است
به وجود آمدند، دلالت?آشکار دارد. اما شیخ مفید درباره دیگرفرقه?هاي شیعه نظیر واقفه و فطحیه که پیش?از این مقطع به وجود
آمده بودند، سخنی?نگفته و حکم به انقراض آنها نکرده است، وشاید در عبارت او اشاره?اي هم به وجود آنهاوجود داشته باشد.
بنابراین منافاتی بین این?سخن شیخ مفید و سخنی که در مقدمه کتاب?خصائص?الائمه (ص? 37 ) آمده و دلالت می?کندکه واقفه
.21 . تا سال 383 ق. وجود داشتند نیست.لذا جایی براي اعتراض به شیخ مفید وجودندارد. 20 . النعمانی، همان، ص? 324 ، باب 24
. النجاشی، همان، ص? 383 ، ش? 1043
نگرشی به زیارت آل یاسین- 3
صفحه 27 از 49
قسمت?سوم سید مجتبی بحرینی السلام علیک یا باب الله و دیان دینه سلام بر تو اي باب خدا (وسیله ارتباط و ایصال خلق به حق) و
دیان دین او (حاکم دین خدا) این سلام نیز، مانند سلام قبل وبسیاري از سلام?هاي بعد، مشتمل بردو قسمت است و در آن به
حضرتش?به دو عنوان عرض سلام داریم: یکی?به عنوان باب الله و دیگري به عنوان?دیان دین الله. عنوان اول که باب الله
است?عنوانی است ك در نوع زیارات دیده?می?شود. شاید روایات رسیده ازحضرات معصومین علیهم السلام?در این زمینه به حد
الاوصیاء هم ابواب الله التی?یؤتی منها و لولاهم ما » : تواتر برسد که?این خاندان باب الله?اند. حضرت صادق علیهم السلام?فرمود
جانشینان پیامبر همان ابواب?الله?اند، درهایی که از طریق » « ( عرف الله عزو جل و بهم احتج الله تبارك وتعالی علی خلقه. ( 1
آنهامی?توان به حق رسید. اگر آنها نبودندهرآینه خداي - عزو جل - شناخته?نمی?شد. خدا به وسیله آنان بربندگانش احتجاج
در دعاي ندبه ? « مائیم حجت?خدا و ماییم باب الله » « ( نحن حجۀ?الله و باب الله. ( 2 » : حضرت باقر علیهم السلام?فرمود «. نموده است
نسبت?به امام?زمان علیهم السلام می?خوانیم: این باب الله الذي منه یؤتی؟ کجاست آن باب اللهی که از طریق?او می?توان به خدا
و منقذالامۀ باب الله?و غایۀ النور ولی الله ( 3) باب الله یعنی چه؟ خاندان رسالت?علیهم السلام ابواب الله هستند و امام?زمان » ؟ رسید
علیهم السلام باب الله است?به?چه معنی است؟ باب یعنی در. در این تعبیر جنبه?تشبیهی مورد نظر است والا معلوم?است?خدا در
محلی قرار ندارد که?دري داشته باشد تا این خاندان?عنوان بابی و دري داشته باشند. براي روشن شدن مطلب،
مناسب?است?خصوصیات در را درنظربگیریم. خانه?اي را با در و دیوارتصور کنیم. باغی را با دري مجسم?سازیم. نقش در، در
این خانه و باغ?چیست؟ از این در چه کاري برمی?آید و این در، در اینجا چه کاره?است؟ نخستین جهتی که نسبت?به درمورد
توجه و نظر است جهت طریقی?آن است?یعنی هر کس می?خواهدوارد خانه شود یا قدم میان باغ?بگذارد، راه صحیح و طریق
مناسب?آن وارد شدن از در است که اگر ازدیوار وارد شد کار نابجایی کرده وچه بسا به مقصد نرسد و آسیبی?متوجه او گردد.
عقل و شرع چنین?کسی را مذمت می?کند. همان گونه که باب و در وسیله?ارتباط است که هرکسی بخواهد به?طور صحیح وارد
خانه?اي شود بایداز در وارد گردد یا بخواهد به شهري?داخل شود باید از دروازه بیاید، این?خاندان هم باب و در هستند ;هرکسی
می?خواهد به خدا برسد و به?مقام قرب حق نائل آید و بهره?اي ازکمالات ربانی ببرد، باید از طریق این?خاندان قدم بردارد و از
این باب و دربیاید والا به مقصد نرسیده خسته ووامانده چه بسا به پرتگاهی مبتلاشود و خسران و زیانی براي خود ودگران به بار
آورد. جهت دیگري که در باب قابل?توجه است این است که در عنوانی?است?براي احترام یا اهانت و سمبلی?براي تجلیل یا
تحقیر و نشانی براي?اظهار محبت و دوستی یا عداوت ودشمنی. توضیح مطلب این که: گاهی انسان می?خواهد به?محضر شخص
بزرگی شرفیاب?شود و بوسه?اي بر دست عالم ربانی?بگذارد و اداي احترامی نسبت?به?شخصیتی داشته باشد ولی به دیدارخود او
موفق نمی?شود ;می?آید برآستان و در خانه او بوسه?اي می?زند;به باب او اداي احترامی می?نماید و ازآستان او تبرك
می?جوید. متقابلاوقتی از کسی سخت متنفر است ومی?خواهد به هر وسیله?اي شده?انزجار خود را از او نشان دهد ولی?خودش
را نمی?بیند، می?آید و در خانه?وي خاکروبه می?ریزد و آستانه او راآلوده می?کند و مشت قهر بر درسراي او می?کوبد ;به
جاي این که?کوبه مهر را به نوا درآورد. خاندان رسالت علیهم السلام?ابواب الله?اند و امام زمان علیهم?السلام باب الله.
می?خواهی به خدااحترام بگذاري ;بیا به اینان احترام?بگذار. می?خواهی به خدا اظهار محبت?کنی ;بیا مهرت را به باب الله
اظهارکن. اینجاست که سر احادیث?بسیاري که به این مضمون رسیده ودر زیارت جامعه هم می?خوانیم?روشن می?شود که چرا
من والاکم?فقد و الی الله و من عاداکم فقد عادي?الله و من احبکم فقد احب الله و من?ابغضکم فقد ابغض الله و من?اعتصم بکم قد
اعتصم بالله. ( 4) ولایت و عداوت و دوستی ودشمنی اینان محبت و بغض حق?متعال است. آخر باب الله هستند.همان طور که اگر به
در خانه کسی?نگاه غضب آلوده کنی به صاحب?خانه جسارت کرده?اي، اگر به باب?الله هم کج نگاه کردي از مسیر
صفحه 28 از 49
حق?کج?شده?اي. هر کسی براي باب خودحرمتی قائل است ;خدا احترامی?براي باب خویش قائل نباشد؟ هیهات! نکته دگري که
در مورد در قابل?توجه است ارتباط و تناسبی است که?میان در و آنچه در پس در است?موجود است. نوعا کم و کیف
باب?بیان?گر وراء باب است. کوچکی وبزرگی رفعت و عظمت?یا پستی وحقارت و سایر خصوصیات درمی?تواند معرف خانه و
صاحب خانه?باشد که اگر تناسبی نداشته باشدمی?گویند این در به این خانه?نمی?خورد. نقل شده است کسی در خانه?اي?را
دید بسیار با عظمت و رفعت. باتوجه به همین ارتباط و تناسب - که?این در بزرگ و رفیع نشانه وجودشخصی کریم و گشاده دستی
درپس این در و میان این خانه است - به?طمع افتاد و مسالتی نمود ولی عطاي?کمی به او نمودند. گفت: یا درتان راکوچک کنید
یا بخششتان را متناسب?با این در قرار دهید. آري، این خاندان باب الله?اند. مقام?بابی و منصب دري آنان باید با مقام?ربوبی
مناسبتی داشته باشد تا کسی?نگوید این در به این خانه نمی?خورد واین باب تناسبی با این بیت و صاحب?این بیت ندارد. اینان
باب هستند اماباب الله ;در هستند اما دري که?می?خواهد وسیله ارتباط خلق با خالق?باشد و بابی که مردم از آن به حق?برسند و
به مقام قرب او نائل آیند.هرچه از عظمت این باب در نظربگیریم، راه به جایی نبرده?ایم. امروز در عالم هستی خدا یک?باب دارد
و آن وجود مقدس حضرت?خاتم الاوصیاء، عجل?الله?تعالی?فرجه،است که هر کس می?خواهد به آنجاکه باید برسد، باید از این
در واردشود. خداي در دیگري ندارد، مقام?باب اللهی در انحصار اوست ;همان?گونه که منصب ختم بابی از آن?اوست. پس از
او دیگر بابی نیست. از آغاز عالم همه انبیاي?عظام?الاهی و اوصیاي گرامی آنهاباب الله بودند. در هر عصر و زمانی?خدا دري
گشود و بابی براي هدایت ووصول خلق باز نمود تا آن که?سرانجام مقام باب اللهی به آن وجودمقدس رسید که دیگر پس از او
بابی?نیست. تنها در است و آخرین باب.آن هم چه دري و چه بابی! دري که ازسال 260 هجري به روي خلق بازشده و پیوسته
مفتوح بوده و هست وخواهد بود تا چه کسی لایق و قابل?باشد از این باب و در وارد شود و به?مقامات عالیه نائل آید. هر چند
عصر، عصر غیبت است،باب الله براي اهل الله مفتوح است.هر کسی از این در درآمد به سعادت?رسید و هر کس به دري
دیگررونمود - ولو به تصور این که چون?عصر غیبت است و آن باب مسدود;پس... (!) - جز زیان و خسران براي?خود و دگران
چیزي عائدش نگردید.کیست که رو به سوي او کرد و درخانه باب الله را کوبید و در به رویش?باز نشد؟ بر او سلام می?کنیم به
عنوان باب?اللهی. مگر می?شود باب الله مسدودباشد؟ باب دل من مسدود است که?آن باب را مسدود می?نگرم. دریچه?قلب من
بسته است که آن در را بسته?می?بینم. بگذرم که آنچه از این امورنصیب من است فقط حرف است وحرف. نکته دگري که در
باب الله بودن?خاندان رسالت علیهم السلام عموماو حضرت صاحب الامرعلیهم?السلام بالاخص قابل توجه است این?است که باب
الله بودنشان به انسان?اختصاص ندارد و چنین نیست که?فقط باب و در براي این دسته ازمخلوقات باشند. بلکه همان گونه که?خدا
خداي همه و رب و مربی کل?است، این دودمان هم براي کل هستی?باب اند. امروز آن پرده نشین?سراپرده غیبت?باب الله است
نسبت?به همه آفرینش. هر موجودي، کمتراز ذره تا روح القدس و پایین?تر ازتحت?الثري تا فوق ذروه عرش خدا،بخواهد به جایی
راه یابد و به مقامی?نائل شود، باید از این در بیاید ودست التجا و آستین نیازش را به?حلقه آستانه این باب الله دراز کند تاچیزي
عائدش گردد. اختران پرتو مشکاة دل انور ما دل ما مظهر کل کل همگی مظهر ما نه همین اهل زمین را همه باب الله ایم نه فلک در
دورانند به دور سرما عنوان دوم دیان دین بودن است.دیان یعنی چه؟ چرا به آن حضرت به?عنوان دیان دین خدا سلام می?کنیم؟
مرحوم طریحی گوید: دیان از نام?هاي خداي تعالی است?و به معناي قهار است و حاکم وقاضی نیز گفته?اند. در وصف
رسول?خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفته?شده است: یا سیدالناس و دیان?العرب (اي آقاي مردم و حاکم عرب)و در حدیث
یعنی?علی علیه السلام دیان و حاکم این امت?بود. ( 5) شرتونی لغوي گوید: «. کان علی?علیه السلام دیان هذه الامۀ » : آمده است
دیان به معناي قهار، قاضی،حاکم سائس، حاسب، پاداش دهنده?نیک و بد می?آید. و کان علی دیان?هذه الامۀ بعد نبیها علی
علیه?السلام دیان این امت?بود بعد ازپیامبرشان. با توجه به آنچه آوردیم می?توان?گفت نوع معانی اي که براي دیان?ذکرشده در
صفحه 29 از 49
این جمله سلام قابل?تطبیق است ;زیرا آن وجود مقدس?قهار و قاضی حاکم و سائس و مدبردین خداست ;هر چند این تعبیر
دربسیاري از زیارات آمده و در زیارت?حضرت رضا علیه السلام به نوع?حضرات معصومین علیهم السلام?اطلاق گردیده است.
6) همه این خاندان?دیان دین الله بوده?اند ولی ظهور وبروز کامل این کمال و نمود تام وتمام این جلال در عصر ظهورموفور )
السرور آن مظهر جمال?کبریایی محقق می?شود و مجموعه?عالم به کف با کفایت آن وجودمقدس زیر پوشش توحید و دین
2. همان، ج? . حق?قرار می?گیرد و عنوان دیان دین?اللهی?او جلوه می?کند. پی?نوشتها: 1. ر.ك: تفسیر برهان، ج? 1، ص? 19
5. مجمع?البحرین، ج? 6، ص? 253 . 4. ر.ك: عیون اخبارالرضا، ج? 2، ص? 274 . 3. ر.ك: مطلع?الانوار، ص? 170 . 1، ص? 19
ماده دین. 6. اقرب?الموارد، ماده دان.
جهان در